کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوحی
لغتنامه دهخدا
لوحی . [ ل َ ] (اِخ ) از شاعران قرن نهم عثمانی واز مردم پرشتئه و سالک طریق تصوف . وی مدتی در خدمت مرکز افندی به کار اشتغال ورزید. این بیت او راست :نیجه الدر صبا دن بر اثر یوق آنکچون کوی دلبر دن خبر یوق صفا خمخانه سندن دختر رزو در آنی اما بر چکر یوق ....
-
لوحی
لغتنامه دهخدا
لوحی . [ ل َ ] (اِخ ) از شاعران مداح ایرانی و از مردم اصفهان و وی را قصاید نیکو در حق ائمه ٔ دوازده گانه است . (تذکره ٔ نصرآبادی ص 430) (قاموس الاعلام ترکی ).
-
لوحی
لغتنامه دهخدا
لوحی . [ ل َ ] (اِخ ) حسن افندی . از شاعران عثمانی و از مردم بروسه و مدرس مدرسه ٔ حسن پاشای بروسه . وفات وی به سال 1165 هَ . ق . این مقطع او راست :لسان حالمه کیفیت عشقی بیان ایلرآنکچون کتمز الدن لوحیاهر بار مجموعه .(قاموس الاعلام ترکی ).
-
لوحی
لغتنامه دهخدا
لوحی . [ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به لوح . چون لوح : شکل لوحی ؛ از مجسمات جسمی است مربع که ابعاد ثلاثه ٔ آن مختلف است بر هیئت لوح : اگر هر سه عدد یکدیگر را راست نباشد آن را لوحی خوانند زیراک چون تخته بود. (التفهیم ). مؤلف دستورالعلماء گوید (حرف عین ): ...
-
لوحی
لغتنامه دهخدا
لوحی . [ ل َ ](اِخ ) (سید...) نقیبی . پسر دختر لوحی شاعر اصفهانی مذکور. فقیهی است معارض مجلسی . رجوع به نقیبی شود.
-
لوحی
لغتنامه دهخدا
لوحی . [ ل َحا ] (ع ص ) ابل ٌ لوحی ؛ شتران تشنه . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
حسین لوحی
لغتنامه دهخدا
حسین لوحی . [ ح ُ س َ ن ِ ل ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ برسوی متخلص به لوحی . متوفی در 1165 هَ . ق . او راست : منظومه ٔ معراجی به ترکی . (هدیة العارفین ج 1 ص 326).
-
ساده لوحی
لغتنامه دهخدا
ساده لوحی . [ دَ / دِ ل َ / لُو ] (حامص مرکب )ساده لوح بودن . ساده دل بودن . رجوع به ساده لوح شود.
-
واژههای همآوا
-
لوهی
لغتنامه دهخدا
لوهی . (هندی ، اِ) لوها . به هندی آهن است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
جستوجو در متن
-
تنگ ظرفی
لغتنامه دهخدا
تنگ ظرفی . [ ت َ ظَ ] (حامص مرکب ) دلتنگی و ساده لوحی و بدبختی . (از ناظم الاطباء).رجوع به ماده ٔ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
خلی
لغتنامه دهخدا
خلی . [ خ ُ ] (حامص ) دیوانگی . سفاهت . ساده لوحی . چلچلی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
زودباوری
لغتنامه دهخدا
زودباوری . [ وَ ] (حامص مرکب ) عمل و کیفیت زودباور. خوش گمانی . ساده لوحی . مقابل دیرباوری . (فرهنگ فارسی معین ). خوش باوری . سهل القبولی .