کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوازم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوازم
لغتنامه دهخدا
لوازم . [ ل َ زِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لازم . (تاج العروس ). و ج ِ لازمة. بایسته ها. وابسته ها. اسبابها. وسایل : از لوازم صحبت یکی آن است که یا خانه بپردازی یا با خانه خدای درسازی . (گلستان ). اذن در شیی ٔ اذن در لوازم شی ٔ است . || (اصطلاح بدیع) صاحب کشا...
-
واژههای مشابه
-
لوازم التحریر
لغتنامه دهخدا
لوازم التحریر. [ل َ زِ مُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) اسباب و آلات نوشتن از قلم ، سر قلم ، کاغذ، دوات ، مرکب و غیره . نوشت افزار.
-
جستوجو در متن
-
تنگ و توبره
لغتنامه دهخدا
تنگ و توبره . [ ت َ گ ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) مجموع لوازم ستوری . لوازم اسب و غیره . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
یلشب
لغتنامه دهخدا
یلشب . [ ی َ ش َ ] (ص ) مردی که به لوازم ازدواج عمل نماید. (آنندراج ).
-
تتو
لغتنامه دهخدا
تتو. [ ت َ وْ ] (اِ) در هندی نام بیست و پنج قوه است که از لوازم حیوان است . رجوع به آثارالباقیه بیرونی ص 22 و 88 شود.
-
فکسنی
لغتنامه دهخدا
فکسنی . [ ف َ ک َ س َ ] (ص ) در تداول عوام ، بی ارج . ناچیز. (یادداشت مؤلف ). معمولاً لوازم و اشیاء ازکارافتاده و کهنه را گویند.
-
مس و تس
لغتنامه دهخدا
مس و تس . [ م ِ س ُ ت ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ظروف و آلات مسین . لوازم آشپزخانه و وسایل خانه .
-
باربرداری
لغتنامه دهخدا
باربرداری . [ ب َ / ب ُ ] (حامص مرکب ) عمل باربردار. || مخارج سفر و لوازم سفر و کرایه ٔ بار. (ناظم الاطباء).
-
بقاولی
لغتنامه دهخدا
بقاولی . [ ب َ وَ / وُ ] (ص نسبی ) منسوب به بقاول ، لوازم مطبخ و آشپزخانه . || حرفه و شغل بقاول . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بر و بساط
لغتنامه دهخدا
بر و بساط. [ ب َ رُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) زندگی و لوازم آن . || مقدماتی که برای انجام دادن کاری فراهم شده است . (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
نقره آلات
لغتنامه دهخدا
نقره آلات . [ ن ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ابزار نقره . اثاثه و ابزاری که از نقره ساخته مانند وسایل چای خوری و قاشق و چنگال و لوازم سفره .
-
نوشت افزار
لغتنامه دهخدا
نوشت افزار. [ ن ِ وِ اَ ] (اِ مرکب ) لوازم التحریر. (لغات فرهنگستان ). ابزار نوشتن . وسایلی که با آن می نویسند از قبیل کاغذ، قلم ، مداد، جوهر و غیره .
-
تبعات
لغتنامه دهخدا
تبعات .[ ت َ ب َ ] (ع اِ) پیروان . || لوازم چیزی . || گاهی مراد از عقوبات معاصی باشد. || تبعات اقتحام ؛ کنایه از رنجها و مشقتها . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).