کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لهزمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لهزمة
لغتنامه دهخدا
لهزمة. [ ل َ زَ م َ ] (ع مص ) بریدن تندی زیر بناگوش . || دوموی شدن رخسار. || درآمیختن سپیدی با سیاهی موی . (منتهی الارب ).
-
لهزمة
لغتنامه دهخدا
لهزمة. [ ل ِ زِ م َ ] (ع اِ) تندی زیر بناگوش که استخوانی است برآمده . و هما لهزمتان . ج ، لهازم . (منتهی الارب ).جایگاه به هم آمدن گوشت میان دو استخوان و زنخ و گوش . تثنیه ٔ آن لهزمتان . ج ، لهازم . (از تاج العروس ).
-
واژههای مشابه
-
دائره ٔ لهزمة
لغتنامه دهخدا
دائره ٔ لهزمة. [ ءِ رَ / رِ ی ِ ل َ زَ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دائره ای بر تندی زیر بناگوش که استخوانی است برآمده . (منتهی الارب ). و هی الرابعة من الدوائر التی تکون فی الخیل . و هی دائرة تکون فی لهزمةالفرس . (صبح الاعشی ج 2 ص 29).
-
واژههای همآوا
-
لهذمة
لغتنامه دهخدا
لهذمة. [ ل َ ذَ م َ ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لهازم
لغتنامه دهخدا
لهازم . [ ل َ زِ ] (ع اِ) ج ِ لِهزِمَة. (منتهی الارب ).
-
لهزة
لغتنامه دهخدا
لهزة. [ ل َ هََ زَ ] (ع اِ) تندی زیر بناگوش . (منتهی الارب ). لهزمة.
-
لهزمتان
لغتنامه دهخدا
لهزمتان . [ ل ِ زِ م َ ](ع اِ) تثنیه ٔ لهزمة. جای فراهم آمدن گوشت میان زفرو گوشت . ج ، لهازم . نکفتان . (مهذب الاسماء). در صحاح گوید: لهزمتان دو استخوان است برآمده در لحیین زیر دو گوش . (بحر الجواهر). لهزة. و رجوع به لهزمة شود.
-
دومو
لغتنامه دهخدا
دومو. [ دُ ] (ص مرکب ) دوموی . کسی که در سر یا در ریش او خاصه در ابتدای پیری موی سیاه و سپید باشد. (غیاث ) (آنندراج ). آمیزه مو. فلفل نمکی . کهل . کهله . دوموی . دومویه . با موی جو گندمی . با موی سیاه و سپید. که بعضی تارهای مو سپید و بعضی دیگر سیاه د...
-
درآمیختن
لغتنامه دهخدا
درآمیختن . [ دَ ت َ ](مص مرکب ) آمیختن . مخلوط شدن . ممزوج شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). التیاث . (از منتهی الارب ) : وزین شیوه سخنهایی برانگیخت که از جان پروری با جان درآمیخت . نظامی .اعتکار و تعاکر؛ با هم درآمیختن قوم در حرب . تداغش و دَغوَشَة؛ درآم...