کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لهبله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لهبله
لغتنامه دهخدا
لهبله . [ ل َ ب َ ل َ ] (ص ) ابله . نادان . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). مُصحف کهبله است . (به ضبط صحاح الفرس ). احمق . (برهان ) : گر نه ای لهبله چرا گشتی به در خانه ٔ رئیس خسیس .بهرامی .
-
جستوجو در متن
-
لهنه
لغتنامه دهخدا
لهنه . [ ل َ ن َ / ن ِ ] (ص ) ابله . احمق . نادان . (از برهان ). گول . همان لهبله است . (انجمن آرا). || (اِ) سنگ . (برهان ). حجر.
-
کهبله
لغتنامه دهخدا
کهبله . [ک ُ ب َ ل َ / ل ِ ] (ص ) ابله و نادان بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 459). به معنی کهبل است که بی عقل و ابله و احمق باشد. (برهان ). کهبل و احمق و ابله را گویند. (آنندراج ) : گر نه ای کهبله چرا گشتی به در خانه ٔ رئیس خسیس ؟ بهرامی (از لغت فرس )...
-
رئیس
لغتنامه دهخدا
رئیس . [ رَ ] (ع ص ، اِ) سرور. (دهار). مهتر. (منتهی الارب ). سردار و مهتر قوم . (آنندراج ) (منتخب اللغات ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). سر قوم . (مهذب الاسماء). سر. (کشاف زمخشری ). ج ، رُؤَساء. (اقرب الموارد) (کشاف زمخشری ) (مهذب الاسماء) : گر ...