کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لهبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لهبان
لغتنامه دهخدا
لهبان . [ ل َ ] (ع ص ) سخت تشنه . (مهذب الاسماء). تشنه . (منتهی الارب ). ج ، لهاب .
-
لهبان
لغتنامه دهخدا
لهبان . [ ل َ هََ ] (ع اِ)سختی گرما. || شعله ٔ آتش . || روز گرم . || (اِمص ) تشنگی . (منتهی الارب ).
-
لهبان
لغتنامه دهخدا
لهبان . [ ل َ هََ ] (ع مص ) لهیب . لهاب .لَهب . لَهَب . زبانه زدن آتش بی دود. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لهاب
لغتنامه دهخدا
لهاب . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لهبان . || ج ِ لِهب یا لَهِب . (منتهی الارب ).
-
لهبی
لغتنامه دهخدا
لهبی . [ ل َ با ] (ع ص ) تأنیث لهبان . تشنه . ج ، لُهاب . (منتهی الارب ).
-
لهب
لغتنامه دهخدا
لهب . [ ل َ / ل َ هََ ] (ع مص ) لهیب . لهبان . لهاب . زبانه زدن آتش بی دود. (منتهی الارب ). گرازه کشیدن آتش (در تداول مردم قزوین ).
-
شعله
لغتنامه دهخدا
شعله . [ ش ُ ل َ /ل ِ ] (از ع ، اِ) شعلة. زبانه ٔ آتش و وراغ . (ناظم الاطباء). زبانه . زبانه ٔ آتش . الاو. الو. آتش افروخته . لهیب . آفرازه . پاره ٔ آتشی که می درخشد. پاره ٔ آتش که می بجهد. قبس . مقباس . (یادداشت مؤلف ). صاحب آنندراج گوید: زبانه ٔ د...