کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لنگه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بندر لنگه
لغتنامه دهخدا
بندر لنگه . [ ب َ دَ رِ ل ِ گ ِ ] (اِخ ) بندری است در جنوب شرقی فارس درساحل خلیج فارس . جزو شهرستانهای استان هفتم (فارس ). بخشهای تابعه ٔ آن : شیبکوه ، بستک ، جزیره ٔ کیش و گاوبندی است . جمعیت حوزه ٔ بندر لنگه 29719 تن است . حوزه ٔ بندر لنگه 4920 تن ...
-
یک لنگه پا
لغتنامه دهخدا
یک لنگه پا. [ ی َ / ی ِ ل ِ گ َ / گ ِ] (ق مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) یک لنگ پا. بر یک پا.- یک لنگه پا ایستادن ؛ مصراً پافشاری کردن . با پافشاری . مصراً.|| دست تنها. کسی که بدون کمک و معاون کاری را که قاعدتاً به دستیار و معاون نیازمند است انجام دهد. (ا...
-
جستوجو در متن
-
تاچه
لغتنامه دهخدا
تاچه . [ چ َ / چ ِ] (اِ مصغر) (از: «تا»، عدل و لنگه و تنگ + «چه »، ادات تصغیر تای کوچک . لنگه ٔ خرد. یک لنگه از خورجین . یک لنگه ٔ کوچک از باری . جوالی کوچک نیمبار. لنگه بار.عدل . رجوع به عدل شود.
-
نیم بیت
لغتنامه دهخدا
نیم بیت . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) مصراع . یک لنگه از دو لنگه بیت شعر. رجوع به مصراع شود.
-
تابتا
لغتنامه دهخدا
تابتا. [ ب ِ ](ص مرکب ) لنگه به لنگه . که یک شکل نباشد: چشمهایش تابتاست ، کفشهایم تابتا شده است . رجوع به «تا» شود.
-
مصرعة
لغتنامه دهخدا
مصرعة. [ م ِ رَ ع َ ] (ع اِ) مصرع . لنگه ٔ بیت . یک لنگه از یک بیت . (از یادداشت مؤلف ).
-
چاه کوه
لغتنامه دهخدا
چاه کوه . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔبخش لنگه ٔ شهرستان لار که در 10 هزارگزی شمال خاور لنگه بر کنار راه عمومی لنگه به بندرعباس واقع شده و 26 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
گلنکو
لغتنامه دهخدا
گلنکو. [ گ ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرزوقی بخش لنگه ٔ شهرستان لار واقع در 54000گزی شمال باختر لنگه ، کنار راه فرعی لنگه به چارک . هوای آن گرم و دارای 55 تن سکنه است . آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است . (از فره...
-
لاوران
لغتنامه دهخدا
لاوران . [ وَ ] (اِخ )دهی از دهستان مرزوتی بخش لنگه ، شهرستان لار. واقع در 67 هزارگزی شمال باختری لنگه ، و چهار هزارگزی راه فرعی لنگه به چارک . جلگه ، گرمسیر و مالاریائی . دارای 230 تن سکنه . آب آن از چاه . محصول آن غلات و خرما. و شغل اهالی زراعت است...
-
عدلین
لغتنامه دهخدا
عدلین . [ ع ِ ل َ] (ع اِ) تثنیه ٔ عِدل . دو لنگه بار. (قطرالمحیط).
-
آسو
لغتنامه دهخدا
آسو. (اِخ ) نام محلی در راه لار به لنگه میان کوخرد و کررضائی .
-
تایچه
لغتنامه دهخدا
تایچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) تاچه . لنگه . عدل . رجوع به تاچه شود.
-
ردٔان
لغتنامه دهخدا
ردٔان . [ رِ ] (ع اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دو لنگه بار و دو عدل . (ناظم الاطباء).
-
شیاس
لغتنامه دهخدا
شیاس . [ ] (اِخ ) دهی است در ده فرسخی مغرب لنگه از بلوک لارستان . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
نیم لنگ
لغتنامه دهخدا
نیم لنگ . [ ل ِ ] (اِ مرکب ) یک عدل بار که نصف خروار باشد. (برهان قاطع) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به لنگه و نیز رجوع به نیم لنگه شود. || خوب . خوش . زیبا. (برهان قاطع). رجوع به لغت بعدی شود.