کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لمحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لمحة
لغتنامه دهخدا
لمحة. [ ل َ ح َ ] (ع اِ) اسم است از لمح . ج ، لمحات ، ملامح . سفکة. (منتهی الارب ). زمانه ٔ اندک که به مقدار قلیل باشد. (غیاث ). چشم زد : دیگر خصلت از خصال حمیده و خصائص پسندیده ٔ اوست که یک لمحة البصر از عمر او... ضایع نماند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص ...
-
جستوجو در متن
-
لمحات
لغتنامه دهخدا
لمحات . [ ل َ م َ ] (ع اِ) ج ِ لمحة.
-
ملامح
لغتنامه دهخدا
ملامح . [ م َ م ِ ] (ع اِ) مَشابِه . (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). همانندها. مانندها. رجوع به مشابه شود. || ج ِ لمحة، به معنی خوبی و حسن روی که آشکار گردد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنچه آشکار گردد از خوبیهای چهره و زشتیهای آن . ...
-
زغنگ
لغتنامه دهخدا
زغنگ . [ زَ غ َ ] (اِ) برجستن گلوباشد که به عربی فواق گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ازفرهنگ فارسی معین ). فواق . زروغ . (ناظم الاطباء). فواق . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 299). ژغنگ : مرا رفیقی پرسید کین غریو ز چیست جواب دادم کز غرو نیست هیچ زغنگ . شاکری ب...
-
نیم لحظه
لغتنامه دهخدا
نیم لحظه . [ ل َ ظَ / ظِ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) نصف لحظه . نصف دقیقه . یک دم . زمان بسیار اندک . (ناظم الاطباء). لحظه ای به غایت کوتاه . یک چشم به هم زدن . زمانی کمتر از یک لحظه و یک لمحه .
-
دزدیدگی
لغتنامه دهخدا
دزدیدگی . [ دُ دی دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی دزدیده . || دزدی و سرقت و بردن بطور پنهانی . (ناظم الاطباء).- دزدیدگی نگاه ؛ نگاه پنهانی و نظر مخفیانه . (ناظم الاطباء). لمحة. (از منتهی الارب ).
-
نظره
لغتنامه دهخدا
نظره . [ ن َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) نظرة. یک نگاه . لمحه . یک بار نگریستن : رای تو به یک نظره ٔ دزدیده ببیندظنی که کمین دارد در خاطر غدار. (کلیله و دمنه ).نظره ٔ اولی نظره ٔ ابلهان است . (کلیله و دمنه ).چنان به نظره ٔ اول ز شخص می ببری دل که باز می نت...
-
نیم دم
لغتنامه دهخدا
نیم دم . [ دَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) لحظه ای .لختی . نفسی . لمحه ای . مهلتی به غایت اندک . زمانی بسیار کم : دریاب عیش صبحدم تا نگذرد بگذر ز غم کآنگه به عمری نیم دم دریافت نتوان صبح را.خاقانی .
-
پیش دندان
لغتنامه دهخدا
پیش دندان . [ دَ ] (اِ مرکب ) دندان پیش . دندان مقدم بر دیگر دندانها. || طعام اندک که قبل از خوراک خورند. چیزی که نهار بدان شکنند. (غیاث ) : هزار توبره بنگ و هزار قاص افیون کم است بهر یکی لمحه پیش دندانش . شفائی (از فرهنگ نظام ).|| پیشخورد. (مجموعه ٔ...
-
گالگو
لغتنامه دهخدا
گالگو. [ ل ِ گ ُ ](اِخ ) نام نهری است در دو ایالت هوئسکه ساراگوسه ، که در تنگه ٔ سالنت از بغازجبال پیرنه سرچشمه گرفته بسوی جنوب جریان دارد، و پس از عبور از میان سالنت و دیگر قصبات و آبیاری مقداری از اراضی لمحه ای بطرف مغرب و باز بسمت جنوب متمایل میگر...
-
یک دم
لغتنامه دهخدا
یک دم . [ ی َ / ی ِ دَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) یک نفس : این است که از برای یک دم در چارسوی امید وبیمیم . خاقانی . || یک لحظه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یک لمحه . (ناظم الاطباء). لحظه ای . (یادداشت مؤلف ) : که با من یک زمان چشم آشنا باش مکن بیگانگی ی...
-
تلمسانی
لغتنامه دهخدا
تلمسانی . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن احمدبن ابی بکربن یحیی القرشی مکنی به ابوعبداﷲ. در فاس قاضی جماعت بوده و در ذی الحجه ٔ 758 هَ . ق . درگذشت . او راست : اقامة المریدین فی التصوف . الجامع لاحکام القرآن والمبین لما تضمنه من معانی السنة و آی الف...
-
خازن
لغتنامه دهخدا
خازن . [ زِ ] (اِخ )فیلیپ قعدان . صاحب جریده ٔ الارز با برادرش شیخ فرید آثار ادبی نیکو بجا گذارده است . که از آن جمله اند:1 - العذاری المائسات فی الازجال و الموشحات ، و آن مجموعی است از قطعه شعرها که گویندگان آن اشعار در ضمن آنها ازوزن شعر عربی خارج ...
-
علی ببلاوی
لغتنامه دهخدا
علی ببلاوی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن احمدبن معوض حسینی ببلاوی مالکی ادریسی اشعری . وی در رجب سال 1251 هَ . ق . در «ببلاو» یکی از قرای تابع «دیروط» از استان «اسیوط» در مصر متولد شد. و تحصیلات خود را در ازهر انجام داد. از جمله ا...