کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لماع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لماع
لغتنامه دهخدا
لماع . [ ل َم ْ ما ] (ع ص ) بسیار درخشان . || شمشیر درخشان . (ناظم الاطباء).
-
لماع
لغتنامه دهخدا
لماع . [ ل ِ ] (ع اِ) ج ِلمعة. (منتهی الارب ). لماء کؤس ، ج ِ، لمعة کؤساء.
-
واژههای همآوا
-
لماء
لغتنامه دهخدا
لماء. [ ل َ ] (ص ) رنگ گندم گون . (آنندراج ). ظاهراً کلمه ٔ رنگ در جمله ٔ منقول از آنندراج مصحف کلمه ٔ لب باشد. گذشته از آنکه خود لغت نیز لمیاء است ، یعنی لب گندم گون . و رجوع به لمیاء شود.
-
جستوجو در متن
-
کوساء
لغتنامه دهخدا
کوساء. [ ک َ ] (ع ص ) لمعة کوساء؛ پاره گیاه خشک درهم بر یکدیگر پیچیده . ج ، لماع کوس . (منتهی الارب ). درهم پیچیده ٔ بسیار گیاه . ج ، کوس . گویند: لماع کوس و کذلک رمال کوس ؛ ای متراکمة. (از اقرب الموارد).
-
خفق
لغتنامه دهخدا
خفق . [ خ َ ف َ ] (ع مص )خَفق . برای ضرورت شعر بجای خَفق خَفَق گفته اند، چون این قول : مشتبه الاعلام لماع الخفق . (ناظم الاطباء).
-
لمعة
لغتنامه دهخدا
لمعة. [ ل ُ ع َ ] (ع اِ) اره ٔ گیاه خشک میان گیاه تر. ج ، لِماع . (منتهی الارب ). پاره ای از گیاه که خشک شده و سپید شده باشد. (منتخب اللغات ). || گروه مردم . (منتهی الارب ). گروه آدمیان . (منتخب اللغات ). || پاره ای از عضو که خشک ماند در وضو و غسل . ...