کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لقمان خان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لقمان خان
لغتنامه دهخدا
لقمان خان . [ ل ُ ] (اِخ ) برادرزاده ٔ احمدشاه درانی . وی هنگامی که احمدشاه برای تسخیر هندوستان رفت از جانب عم خویش به نیابت سلطنت گمارده شد و در قندهار دخیل امورات گشت ، پس از چندی به اغوای اوباش بعض ایلات ، خودسری آغاز کرد. چون خبر به شاه درّانی رس...
-
واژههای مشابه
-
شیخ لقمان
لغتنامه دهخدا
شیخ لقمان . [ ش َ ل ُ ] (اِخ ) از مشایخ صوفیه و قبرش در سرخس است . (از فهرست ابن الندیم ). رجوع به لقمان (شیخ ...) سرخسی شود.
-
شیخ لقمان
لغتنامه دهخدا
شیخ لقمان . [ ش َ ل ُ ] (اِخ ) رجوع به لقمان (شیخ ...) شود.
-
شیخ لقمان
لغتنامه دهخدا
شیخ لقمان . [ش َ ل ُ ] (اِخ ) رجوع به لقمان پرنده (شیخ ...) شود.
-
لقمان پرنده
لغتنامه دهخدا
لقمان پرنده . [ ل ُ ن ِ پ َ رَ دَ / دِ ] (اِخ ) (شیخ ...) عتیق الرحمان از مشایخ بزرگان و مزار وی به شهر هرات است . رجوع به رجال حبیب السیر ص 152 و 175 شود.
-
ابراهیم بن لقمان
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن لقمان . [ اِ م ِ ن ِ ل ُ ] (اِخ ) ابواسحاق سوادی ، از مردم سوادیزه ٔ نخشب . از محدثین و در روایت موثق بوده و از اکثر محدثین روایت کرده است . وی ازمعتزله ٔ نجاریّه بود و در 374 هَ .ق . وفات یافت .
-
پیر لقمان برلاس
لغتنامه دهخدا
پیر لقمان برلاس . [ ل ُ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به لقمان برلاس شود. (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 207). در چ خیام امیر شیخ لقمان برلاس آمده است .
-
جستوجو در متن
-
اسکندرخان
لغتنامه دهخدا
اسکندرخان . [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن احمدشاه درانی . احمدشاه وی را ولیعهد خود مقرر کرد و برادران دیگر را بخدمت او مأمور و جهانخان را با سی هزار کس لشکر با ولیعهد بسمت پنجاب مأمور کرد و خود از قندهار کوچیده در سه منزلی قندهار که محل سکنای ایلات افغا...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) حسن عطار بدخشی از بزرگان بدخشان معاصر شاهرخ .خواندمیر در حبیب السیر در ترجمه ٔ احوال شاهرخ آرد:... و در اوائل ربیع اول سنه ٔ احدی و عشرین و ثمانمائه بمسامع علیه رسید که میرزا سعد وقاص که قم را گذاشته پیش امی...
-
کاتب السلطان
لغتنامه دهخدا
کاتب السلطان . [ ت ِ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) میرعلی هروی مشهدی . عباس اقبال آشتیانی در مجله ٔ یادگار نویسد: به تصدیق خبرگان فن یکی از بزرگترین استادان خط نستعلیق میرعلی هروی مشهدی است که قریب پنجاه سال در مشهد و هرات و بخارا به تعلیم این شعبه ٔ ظریف از خط...
-
حجةالاسلام تبریزی
لغتنامه دهخدا
حجةالاسلام تبریزی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ت َ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی بن ملامحمد مامقانی الاصل تبریزی المولد والمسکن متخلص به «نیر» و مشهور به حجةالاسلام از علما و دانشمندان اوائل قرن چهاردهم آذربایجان . علاوه بر مراتب علمی ، قریحه ٔ شعری او هم بس...
-
دشمن
لغتنامه دهخدا
دشمن . [ دُ م َ ] (اِ مرکب ) (از: دش ، بد و زشت + من ، نفس و ذات ، و برخی گویند مرکب از «دشت » به معنی بد و زشت و «من » است ) بدنفس . بددل . زشت طبع. به معنی مفرد و جمع بکار رود. (از غیاث ). آنکه عداوت می کندبه شخص و کسی که ضرر می رساند. حریف مخالف و...
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن خلف بن اللیث . ملقب به امیر شهید. مولد او به روزدوشنبه چهار روز باقی از شعبان سنه ٔ ثلث و تسعین و مأتین (293 هَ . ق .). و اندر وقت که از مادر بوجود آمد کف دست گشاده داشت هر دو، زنان اهل بیت او گفتندهر چه ...