کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لقب دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لقب دادن
لغتنامه دهخدا
لقب دادن . [ل َ ق َ دَ ] (مص مرکب ) تلقیب . (تاج المصادر). لبز. (منتهی الارب ). لقب نهادن . لقب کردن . نبز : هر لقب کاو داده آن مبدل نشدآنکه چستش خواند او کاهل نشد.مولوی .
-
واژههای مشابه
-
هم لقب
لغتنامه دهخدا
هم لقب . [ هََ ل َ ق َ ] (ص مرکب ) دو تن که لقب آنها یک لفظ باشد : بود پیری بزرگ «نرسی »نام هم لقب با برادر بهرام .نظامی .
-
متکلم لقب
لغتنامه دهخدا
متکلم لقب . [ م ُ ت َ ک َل ْ ل ِ ل َ ق َ ] (ص مرکب ) کسی که لقب و منصب متکلم دارد. عالمان علم کلام : متکلم لقبان این امت را بدین روی غلطی بزرگ افتاده است . (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 50).
-
لقب تاش
لغتنامه دهخدا
لقب تاش . [ ل َ ق َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) هم لقب . لقیب : ای آنکه لقب تاش ثاقب توهر شب ز فلک اهرمن رماند. انوری .سخن لقب تاش عیسی است ،یعنی کلمه ای است که قالب قلب را روح می بخشد. (لباب الالباب عوفی ).
-
لقب تاشی
لغتنامه دهخدا
لقب تاشی . [ ل َ ق َ ] (حامص مرکب ) هم لقبی : به نور رخ جهان آرای از آن شد مهر بر گردون که با سلطان شرق او راست از انجم لقب تاشی .(از دیباچه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ترجمه ٔ ابوبکربن علی بن عثمان الکاشانی ).می دار از این سخن نهان هر کلمه کارزد به به...
-
لقب نامه
لغتنامه دهخدا
لقب نامه . [ ل َ ق َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) فرمان لقب . || دارنده ٔ فرمان لقب : بدان کیمیا ماریه میر گشت لقب نامه ٔ علم اکسیر گشت .نظامی .
-
امی لقب
لغتنامه دهخدا
امی لقب . [ اُم ْ می ل َ ق َ] (اِخ ) کنایه از رسول اکرم است . (از انجمن آرا).
-
بشیر امی لقب
لغتنامه دهخدا
بشیر امی لقب . [ ب َ رِ اُ م ْ می ل َ ق َ ] (ترکیب وصفی ). کنایه از حضرت رسول (ص ) (انجمن آرا).
-
جستوجو در متن
-
تلقیب
لغتنامه دهخدا
تلقیب . [ ت َ ] (ع مص ) لقب نهادن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لقب دادن . (آنندراج ).
-
ملاقسة
لغتنامه دهخدا
ملاقسة. [ م ُ ق َ س َ ] (ع مص ) همدیگر را لقب نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). همدیگر را لقب نهادن و نام مضحک بر همدیگر نهادن . (ناظم الاطباء). یکدیگر را القاب زشت دادن . لِقاس . (از اقرب الموارد).
-
دادن
لغتنامه دهخدا
دادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن چیزی را. ارزانی داشتن چیزی بکسی . منح . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). اکاحة. مقاوا...
-
لبز
لغتنامه دهخدا
لبز. [ ل َ ] (ع مص ) نیک خوردن و فروبردن . || بینی بند بربستن . || بر پشت زدن به دست . || سخت زدن . || راندن . || لقب دادن . || لگد زدن شتر. || سخت زدن ناقه سم را بر زمین . (منتهی الارب ).
-
القاب
لغتنامه دهخدا
القاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَقَب . (اقرب الموارد) (آنندراج ). جمع لقب بمعنی بارنامه که دلالت بر مدح یا ذم کند، و فارسیان در محل مفرد استعمال کنند. (از آنندراج ). لقبها و پاچنامه ها و خطابهایی که برای توقیر و تعظیم کسی پیش ازاسم او ذکر میکنند. (ناظم ال...