کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لغوی
لغتنامه دهخدا
لغوی . [ ل َ وا ] (اِخ ) موضعی است در شعر عروةبن معروف الاسدی ، مشهور به ابن حجلة. (از معجم البلدان ).
-
لغوی
لغتنامه دهخدا
لغوی . [ ل ُ غ َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به لغت . || دانشمند علم لغت . مردی که دانش لغت دارد. دانای به علم لغت . عالم به لغت . ج ، لغویون ، لغویین : چو ابن رومی شاعر چو ابن مقله دبیرچو ابن معتز نحوی چو اصمعی لغوی .منوچهری .
-
لغوی
لغتنامه دهخدا
لغوی .[ ل َ وا ] (ع ص ، اِ) سخن بیهوده . لغو. || هیچکاره از هر چیزی . لغو. || خطا. لغو. || بانگ مرغ سنگخوار. لغط. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
رضی لغوی
لغتنامه دهخدا
رضی لغوی . [ رَ ی ِ ل ُ غ َ ] (اِخ ) یا رضی شاطبی . رجوع به رضی (رضی شاطبی ...) شود.
-
ناصر لغوی
لغتنامه دهخدا
ناصر لغوی . [ ص ِ رِ ل ُ غ َ ] (اِخ ) از شاعران قرن چهارم است . وی به روایت عوفی : «از شعراء امیر محمد محمود [ غزنوی ] بود و شعر او را لطافتیست و در آن و قت که ممدوح او را حبس کردند و در قلعه ٔ مندیش بازداشتند ناصر این رباعی در مدح او می گوید:ای شاه ...
-
جستوجو در متن
-
ابوطیب
لغتنامه دهخدا
ابوطیب . [ اَ ؟ ] (اِخ ) لغوی . رجوع به ابوالطیب عبدالواحد... شود.
-
فارابی
لغتنامه دهخدا
فارابی . (اِخ ) ابوزکریا یحیی بن احمد، لغوی . رجوع به یحیی ... شود.
-
ناصر نسوی
لغتنامه دهخدا
ناصر نسوی . [ ص ِ رِ ن َ س َ ] (اِخ ) رجوع به ناصر لغوی شود.
-
اجل
لغتنامه دهخدا
اجل . [ ] (اِخ ) لغوی . رجوع به اجل علی بن منصور... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم لغوی . رجوع به رمذی صغیر شود.
-
علوی
لغتنامه دهخدا
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن عمربن یحیی . لغوی و نحوی . رجوع به علوی حضرمی شود.
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ لغوی ، مکنی به ابوالقاسم و معروف به زجاجی . رجوع به زجاجی شود.
-
ابن حبیب
لغتنامه دهخدا
ابن حبیب . [ اِ ن ُ ح َ ] (اِخ ) محمد لغوی ، شاگردقطرب . وفات 245 هَ .ق . رجوع به محمدبن حبیب شود.