کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لغزیدن
لغتنامه دهخدا
لغزیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) پای از پیش بدررفتن و افتادن . (برهان ). فروخزیدن (بی اراده ). عثرت . عثار.زلت . زلل . مزلت . بخیزیدن . آن بود که کسی را پای بخیزد و بیفتد. لیزیدن . سریدن و لیز خوردن است نه افتادن ، یعنی ممکن است آدمی بلغزد و نیوفتد. لخشیدن ...
-
واژههای مشابه
-
زبان لغزیدن
لغتنامه دهخدا
زبان لغزیدن . [ زَ ل َ دَ ] (مص مرکب ) کنایت از ناتوانی از بیان فصیح در نتیجه ٔ دچار ترس شدن و یا مرعوب مقام یا زیبایی و یا نظایر آن شدن : مگر گویا از آن آیینه ٔ رخسار شد صائب که میلغزد زبان در حالت گفتار طوطی را.صائب .
-
جستوجو در متن
-
سر خوردن
لغتنامه دهخدا
سر خوردن . [ س ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) لغزیدن . از سطحی مایل بشیب نشسته و بزیر لغزیدن .
-
سریدن
لغتنامه دهخدا
سریدن . [ س ُ دَ ] (مص ) لغزیدن . سُرخوردن . از سطحی مایل به پستی نشسته بزیر لغزیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
فرولغزیدن
لغتنامه دهخدا
فرولغزیدن . [ ف ُ ل َ دَ ] (مص مرکب ) لغزیدن به زیر و به نشیب . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به لغزیدن شود.
-
اشکوخیدن
لغتنامه دهخدا
اشکوخیدن . [ اَ / اِ دَ ] (مص ) لغزیدن . زلت . مصدر اشکوخ است که لغزیدن و بسر درآمدن و افتادن باشد، چه اگر کسی پایش از پیش به دررود و بیفتد گویند اشکوخید. (برهان ). لغزیدن و بسر درآمدن است . در بعض فرهنگها لغزیدن و برپا خاستن است ، با الف ممدوده آشکو...
-
نالغزیدن
لغتنامه دهخدا
نالغزیدن . [ ل َ دَ ] (مص منفی ) نلغزیدن . مقابل لغزیدن .
-
زل
لغتنامه دهخدا
زل . [ زَل ل ] (ع مص ) بلغزیدن قوم . (تاج المصادر بیهقی ). لغزیدن .(ترجمان القرآن ) (دهار). لغزیدن در گل . || لغزیدن در سخن و خطا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سپری شدن عمر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطب...
-
رمژک
لغتنامه دهخدا
رمژک . [ رَ ژَ ] (اِ) لغزیدن اعم از آنکه صوری باشد یا معنوی . (برهان ). لغزیدن . (آنندراج ). لغزش در هر امری . (ناظم الاطباء). || گناه کردن . (برهان ). گناه و جرم و عصیان . (ناظم الاطباء). || از جایی فروافکندن . افتادن . (برهان ). از جای افتادن . (آن...
-
زحط
لغتنامه دهخدا
زحط. [ زَ ] (ع مص ) (در تداول عامه )لغزیدن از بالا به پائین . سریدن . (از محیطالمحیط).
-
لغزشگاه
لغتنامه دهخدا
لغزشگاه . [ ل َ زِ ] (اِ مرکب ) جای لغزیدن . لغزشگه . مَزلة. (منتهی الارب ).
-
لغزشگه
لغتنامه دهخدا
لغزشگه . [ ل َ زِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) جای لغزیدن . لغزشگاه .
-
لغزیدنی
لغتنامه دهخدا
لغزیدنی . [ ل َ دَ ] (ص لیاقت ) درخور لغزیدن . لخشیدنی .