کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغزنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لغزنده
لغتنامه دهخدا
لغزنده . [ ل َ زَ دَ / دِ ] (نف ) زلق . زَلجب . (منتهی الارب ). سُرخورنده . فروخزنده . لیزخورنده : رَجل ٌ دَلص ؛ مرد بسیار لغزنده . رَجل ٌ ادلص ؛ مرد بسیار لغزنده . دلصاء؛ زن لغزنده . (منتهی الارب ).- طاس لغزنده ؛ لانه ٔ حشره ای مورچه خوار. سوراخ مو...
-
واژههای مشابه
-
طاس لغزنده
لغتنامه دهخدا
طاس لغزنده . [ س ِ ل َ زَ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طاس که لغزد. جام لغزان . || لانه ٔ موری مورچه خوار : چو در طاس لغزنده افتاد موررهاننده را چاره باید نه زور. سعدی .و رجوع به لغزنده شود.
-
جستوجو در متن
-
لغزا
لغتنامه دهخدا
لغزا. [ ل َ ] (نف ) لغزنده .
-
لخشنده
لغتنامه دهخدا
لخشنده . [ ل َ ش َ دَ / دِ ] (نف ) لغزنده .
-
نالغزان
لغتنامه دهخدا
نالغزان . [ ل َ ] (ص مرکب ) غیرلغزان . غیرلغزنده .که لغزنده نیست . مقابل لغزان . رجوع به لغزان شود.
-
نالغزنده
لغتنامه دهخدا
نالغزنده . [ ل َ زَ دَ /دِ ] (نف مرکب ) نلغزنده . غیرلغزان . مقابل لغزنده .
-
لیزنده
لغتنامه دهخدا
لیزنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) لیزخورنده . سُرخورنده . که لغزد. لغزنده بر چیزی .
-
لغزندگی
لغتنامه دهخدا
لغزندگی . [ ل َزَ دَ / دِ ] (حامص ) حالت لغزنده . لیزی . لخشندگی .
-
عاثر
لغتنامه دهخدا
عاثر. [ ث ِ ] (ع ص ) شکوخنده . لغزنده . (ناظم الاطباء). || دروغگو. (اقرب الموارد).
-
شاطف
لغتنامه دهخدا
شاطف . [ طِ ] (ع ص ) آن تیر که بر پوست بگذرد و بر گوشت نه . (مهذب الاسماء). لغزنده . (ناظم الاطباء). رجوع به شاطفة شود.
-
مزهق
لغتنامه دهخدا
مزهق . [ م َ هََ ] (ع اِ) محل لغزنده . (دزی ج 1 ص 610). لغزشگاه .
-
ازلق
لغتنامه دهخدا
ازلق . [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از زلق . لغزان تر. لغزنده تر. زَلِق تر.
-
اشکوخنده
لغتنامه دهخدا
اشکوخنده . [ اَ / اِ خ َ دَ / دِ ] (نف ) لغزنده . || خزنده . رجوع به اشکوخ و اشکوخیدن شود.