کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لغزش
لغتنامه دهخدا
لغزش . [ ل َ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر از لغزیدن . عمل لغزیدن . تغییر محل جسمی بر روی جسم دیگر به نحوی که نغلطد و نچرخد. مزلت . زلل . زلت . عَثرت . هفوة. خطا. زلق . زلیلی . سقطة. توفه . شکوخه : زَلة و زُلة؛ لغزش پای در گل و لغزش درسخن . سِقاط؛ لغزش در قو...
-
جستوجو در متن
-
زلقه
لغتنامه دهخدا
زلقه . [ زَ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) لغزش و سقوط و افتادگی : زلقه ٔ قدم ؛ لغزش پا. (ناظم الاطباء).
-
لغزشی
لغتنامه دهخدا
لغزشی . [ ل َ زِ ] (ص نسبی ) که لغزیدن عادت اوست . معتاد به لغزش . اهل لغزش .
-
منزلق
لغتنامه دهخدا
منزلق . [ م ُ زَ ل ِ ] (ع ص ) لغزان و قابل لغزش . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ) (از فرهنگ جانسون ).
-
نامعصومی
لغتنامه دهخدا
نامعصومی . [ م َ ] (حامص مرکب ) معصوم و بی گناه نبودن . از لغزش و خطا مصون و برکنار نماندن . مقابل معصومی . رجوع به معصومی و معصومیت شود.
-
لخشش
لغتنامه دهخدا
لخشش . [ ل َ ش ِ ] (اِمص )لغزش . عمل لخشیدن : از خردان لخشش از بزرگان بخشش .
-
معثرة
لغتنامه دهخدا
معثرة. [ م َ ث َ رَ ] (ع اِ) سبب لغزش و خطا. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
اشکوخه
لغتنامه دهخدا
اشکوخه . [ اَ / اِ خ َ / خ ِ ] (اِمص ) شکوخه . عثرت . زلت . لغزش . رجوع به اشکوخ و اشکوخیدن شود.
-
تزلل
لغتنامه دهخدا
تزلل . [ ت َ زَل ْ ل ُ ] (ع مص ) لغزش و لغزیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
شکوخه
لغتنامه دهخدا
شکوخه . [ ش ِ / ش ُ خ َ / خ ِ ] (اِمص ) لغزش . (ناظم الاطباء). عثرت . زلت . سقط. (یادداشت مؤلف ). || عثرت زبان . (یادداشت مؤلف ). || لغزش قلم . عثرت قلم . طغیان قلم . (یادداشت مؤلف ). || سقوط. افتادگی . (ناظم الاطباء). سکندری . سکندری خوردن . (یاد...
-
یخ لخشک
لغتنامه دهخدا
یخ لخشک . [ ی َ ل َش َ ] (اِ مرکب ) یخی که بر روی آن می لغزند و لغزش می خورند. (ناظم الاطباء). || لغزش که اطفال دریخ بستن کنند و این بازی اطفال است . (آنندراج ). یخ بازی . سرسره بازی . بازی لیز خوردن روی یخ : باز از وصف ملحدی بیشک می رود خامه ام به ی...
-
شکوهندگی
لغتنامه دهخدا
شکوهندگی . [ ش ِ/ هََ دَ / دِ ] (حامص ) ترس . بیم . خوف . هراس . (ناظم الاطباء). ترس . بیم . (برهان ) (آنندراج ) : وز او کرد باید پژوهندگی که از ما ندارد شکوهندگی . نظامی .|| زلاقت . لغزش . سقوط. افتادگی . (ناظم الاطباء). لغزش . افتادگی . بسر درآمدن ...
-
اشکوخ
لغتنامه دهخدا
اشکوخ . [ اَ / اِ ] (اِمص ) لغزش را گویند که از لغزیدن است و امر بدین معنی هم هست یعنی بلغز و از پای درآی .(برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). و مصدر آن اشکوخیدن است . (انجمن آرا). اشکوخ و شکوخ لغزش بود و بسردرآمدگی . (از رشیدی ). لغزیدن . (سروری ) (شعو...
-
توفة
لغتنامه دهخدا
توفة. [ ت َ ف َ ] (ع اِ) لغزش و خطا. یقال : طلب علی توفة.ج ، توفات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).