کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغتشناختی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لغت
لغتنامه دهخدا
لغت . [ ل ُ غ َ ] (ع اِ) (از یونانی لگس ) لغة. آوازها که مردمان برای نمودن اغراض از مخرجهای دهان و حلق برآرند. اصواتی که هر قوم بدان از اغراض خویش تعبیر کند. (ابن جنی ). هر لفظی که برای معنائی نهاده است . (ابن حاجب ). کلام . نطق . کل لفظ وُضع لمعنی ....
-
لغت آرا
لغتنامه دهخدا
لغت آرا. [ ل ُ غ َ ] (نف مرکب ) آرایش و زینت دهنده و آراینده ٔ لغت : بی زبان لغت آرات به تازی و دری گوش پر زیبق و چشم آمده در، باد پدر.خاقانی .
-
لغت ساز
لغتنامه دهخدا
لغت ساز. [ ل ُ غ َ ](نف مرکب ) سازنده ٔ لغت . وضعکننده ٔ لغت : لغت ساز قاموس خوانندگی است شفادان علم نوازندگی است .ملاطغرا (در تعریف قوال ، از آنندراج ).
-
لغت شناس
لغتنامه دهخدا
لغت شناس . [ ل ُ غ َ ش ِ ] (نف مرکب ) لغت دان . زبان دان : این مرد را طوطیی بود سخنسرای و صادق و لغت شناس و ناطق . (سندبادنامه ص 86).
-
لغت نامه
لغتنامه دهخدا
لغت نامه . [ ل ُ غ َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) فرهنگ . دیکسیونر . کتاب لغت . قاموس اللغة : اردشیربن دیلمسپار النجمی الشاعر از من که ابومنصور علی بن احمد الاسدی الطوسی هستم لغت نامه ای خواست ، چنانکه بر هر لغتی گواهی بود از قول شاعری از شعرای پارسی . (اس...
-
اهل لغت
لغتنامه دهخدا
اهل لغت . [ اَل ِ ل ُ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لغت دان . لغوی .
-
جستوجو در متن
-
حاجب
لغتنامه دهخدا
حاجب . [ ج ِ ] (ع اِ) اَبرو. برو. استخوان ابرو مع گوشت و موی . موی ابرو. و هما حاجبان . ج ، حواجب . قوس حاجب ؛ خم ابرو، کمان ابرو. (منتهی الارب ). || و قوس حاجب بن زرارة که بدان مثل زنند. رجوع به حاجب بن زراره شود. || بازدارنده . حاجز. مانع. پوشنده ٔ...
-
درست
لغتنامه دهخدا
درست . [ دُ رُ ] (ص ، ق ، اِ) کل . تام . کامل . تمام . (ناظم الاطباء). تمام و غیر ناقص . (غیاث ). که کم نیست : سنگ این نانوا درست است . مقابل کم : وزن یا سنگ درست ؛ که کم نباشد. سنگ تمام . سنگ حق . || وافیه . بخوبی . بسزا. بتمامی .(یادداشت مرحوم دهخد...
-
ذوالنون بن ابراهیم مصری
لغتنامه دهخدا
ذوالنون بن ابراهیم مصری . [ ذُن ْ نو ن ِ، ن ِ اِ م ِ م ِ ] (اِخ ) و منهم سفینه ٔ تحقیق و کرامت و گنجینه ٔ شرف اندر ولایت ابوالفیض ذوالنون بن ابراهیم المصری (رض عنه ). نوبی بچه ای بود نام او ثوبان و از اخیار قوم و بزرگان و عیاران این طریقت بود راه بلا...
-
را
لغتنامه دهخدا
را. (ح ) در زبان فارسی آن را «علامت مفعول صریح » دانسته اند. در نهج الادب چنین آمده است : «برای معانی گوناگون آید اول «را»ی علامت مفعول که برای اظهار مفعولیت ماقبل خود آید؛ چنانکه در این قول :«زید بکر را زد.» و صاحب غیاث اللغات و سایر فرهنگهای پارسی ...