کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لعنت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لعنت کردن
لغتنامه دهخدا
لعنت کردن . [ ل َ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نفرین کردن . بسولیدن . بسوریدن . تهبیل . (تاج المصادر). لیط. (منتهی الارب ) : همکاران وی را بسیار ملامت کردند بدین حدیث و لعنت کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 185). عامه ٔ مردم وی را لعنت کردند بدین حرکت ناشیرین...
-
واژههای مشابه
-
لعنت نامه
لغتنامه دهخدا
لعنت نامه . [ ل َ ن َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ متضمن لعن .
-
جستوجو در متن
-
ابتهال
لغتنامه دهخدا
ابتهال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) زاری . بزاری دعا کردن . (زوزنی ). دعا و زاری . زاری کردن . اخلاص ورزیدن در دعا. تضرع . ضراعت . ضرع . استکانت : کم نمیکرد از دعا و ابتهال کرد اجابت مستعان ذوالجلال . مولوی .چون چنین شد ابتهال آغاز کن ناله و تسبیح و روزه ساز...
-
التعان
لغتنامه دهخدا
التعان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) لعنت کردن بر خود. (اقرب الموارد). بر یکدیگر لعنت خواندن . (منتهی الارب ). || انصاف کردن در دعا بر خود. (منتهی الارب ) (لسان العرب از اقرب الموارد).
-
حرزمة
لغتنامه دهخدا
حرزمة. [ ح َ زَ م َ ] (ع مص ) لعنت کردن . || پر کردن ، چنانکه خنور را. (منتهی الارب ).
-
حرمزة
لغتنامه دهخدا
حرمزة. [ ح َ م َ زَ ] (ع مص ) لعنت کردن . || تیزی خاطر.
-
تباهل
لغتنامه دهخدا
تباهل . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) یکدیگر را لعنت کردن . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). تَبَهﱡل . (منتهی الارب ). مباهله کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بسوریدن
لغتنامه دهخدا
بسوریدن . [ ب ُ / ب َ دَ ] (مص ) بسولیدن . نفرین و دعای بد کردن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نفرین کردن . نفرین کنانیدن . (شرفنامه ٔ منیری ). نفرین کردن . (فرهنگ نظام ) (مؤید الفضلاء) (سروری : بسورید). بد خواستن . لعنت کردن . رجوع به فر...
-
لحی
لغتنامه دهخدا
لحی .[ ل َح ْی ْ ] (ع مص ) پوست از درخت باز کردن . (منتهی الارب ). پوست از چوب باز کردن . (تاج المصادر). || نکوهش و ملامت کردن . (تاج المصادر) (زوزنی ). نکوهیدن . (منتهی الارب ). لحی اﷲ فلاناً؛ زشت روی کند و دور گرداند او را از نیکی و لعنت کند. (منته...
-
بوه
لغتنامه دهخدا
بوه .[ ب َ ] (ع مص ) لعنت کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفرین کردن . (آنندراج ). || مجامعت کردن با زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آگاه شدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): مابهت له ُ؛ ای ...
-
تلعین
لغتنامه دهخدا
تلعین . [ ت َ ] (ع مص ) در شکنجه کشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعذیب . (اقرب الموارد). || بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سخت لعنت و نفرین کردن . (آنندراج ).
-
تنقیص
لغتنامه دهخدا
تنقیص . [ ت َ ] (ع مص ) کم کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نقصان کردن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) : هرگه که صاحب بر وی بگذشتی کفشگر زبان سفاهت و لعنت و سب ّ و تنقیص و عیب بر صاحب بگشودی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 92).
-
بهل
لغتنامه دهخدا
بهل . [ ب َ ] (ع مص ) نفرین کردن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). لعنت کردن : بهله اﷲ بهلاً؛ لعنه . (از اقرب الموارد). بهله اﷲ؛ ای لعنه اﷲ. (منتهی الارب ). لعنت کند او را خدای . (ناظم الاطباء). || گذاشتن کسی را بر مراد خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ...