کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لعج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لعج
لغتنامه دهخدا
لعج . [ ل َ ] (ع مص ) خلیدن و گذشتن در سینه ٔ کسی . (منتهی الارب ). خلیدن چیزی در دل . (منتخب اللغات ). || سوختن پوست . || سوختن حب کسی را. (منتهی الارب ). || سوزانیدن . (دهار) (تاج المصادر). سوزانیدن دل . (زوزنی ). || دردناک کردن اندام را. (منتهی ال...
-
لعج
لغتنامه دهخدا
لعج . [ ل َ ع َ ] (ع اِمص ) عشق سوزان . (دزی ).
-
واژههای همآوا
-
لاج
لغتنامه دهخدا
لاج . (اِ) (اسپانیائی الاش یا الش ، لاتینی هالکس ) نوعی ماهی .
-
لاج
لغتنامه دهخدا
لاج . (اِ) رشوت . پاره . || (ص ) برهنه و عریان . (برهان ). عور. بی پوشاک . لوت . لخت . روت . عریان : بر سر نور عشق بینی تاج اندرآن دم که عشق بینی لاج . مولوی . || سگ ماده . (برهان ). سگ ماده که لاس گویند : نمیترسم ز دشمن وز خیالش که باشد دشمنش همچون ...
-
لاج
لغتنامه دهخدا
لاج . (اِخ ) دهی از دهستان رود میان خواف ، بخش خواف ، شهرستان تربت حیدریه واقعدر پنج هزارگزی شمال باختری رودسر، کنار راه شوسه ٔ عمومی تربت به نیازآباد، جلگه ای ، گرمسیر، دارای 24 تن سکنه محصول آن غلات و پنبه ، شغل زراعت ، راه اتومبیل رو و آبش از قنات...
-
جستوجو در متن
-
دردناک
لغتنامه دهخدا
دردناک . [ دَ ] (ص مرکب ) دردمند. صاحب درد. (آنندراج ). بیمار. دارای درد و رنج . دردگین . (ناظم الاطباء). رصین . شکی . شکیة. (منتهی الارب ). واصب . وجع. وجعة : کز آنگونه دیدی مرا دردناک به غم خفته شادی ز دل رفته پاک . فردوسی .خویشان و گزیدگان و پاکان...