کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لطف داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لطف داشتن
لغتنامه دهخدا
لطف داشتن . [ ل ُ ت َ ] (مص مرکب ) مهربانی داشتن . خوش رفتاری داشتن . || دقیقه یا خصوصیتی از جمال داشتن . لطافت داشتن : همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی این همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی . سعدی .فصل نوروز که بوی گل و سنبل داردلطف این باد ندار...
-
واژههای مشابه
-
لطف کردن
لغتنامه دهخدا
لطف کردن . [ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تلطف . نرمی کردن . مهربانی کردن . نکوئی کردن : اگر عبدالجبار وی را لطف کرده بودی آرامی پیدا شدی . (تاریخ بیهقی ص 701). ابومطیع... به درگاه آمده بود. سپاهداران او را لطف کردند. (تاریخ بیهقی ).بنگر که چو دست یافت یو...
-
لطف آباد
لغتنامه دهخدا
لطف آباد. [ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور، واقع در ششهزارگزی باختر نیشابور. جلگه ، معتدل و دارای 613 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و پنبه . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
لطف آباد
لغتنامه دهخدا
لطف آباد. [ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 15هزارگزی شمال باختری تربت حیدریه ، سر راه شوسه ٔ عمومی تربت حیدریه به رشخوار. جلگه ، گرمسیر و دارای 40 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و پنبه . شغل اهالی ز...
-
لطف آباد
لغتنامه دهخدا
لطف آباد. [ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختری ششتمد و 7هزارگزی جنوب کال شور. جلگه ، گرمسیر و دارای 133 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آن غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالرو است . (ا...
-
لطف آباد
لغتنامه دهخدا
لطف آباد. [ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 45هزارگزی جنوب مراغه و 8500گزی خاور شوسه ٔ مراغه به میاندوآب . جلگه ، معتدل و مالاریائی و دارای 102 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ لیلان . محصول آنجا غلات ، چغندرو نخود. شغ...
-
لطف آباد
لغتنامه دهخدا
لطف آباد. [ ل ُ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش و دهستان لطف آباد شهرستان دره گز، واقع در 24هزارگزی شمال خاوری دره گز. جلگه ، معتدل و دارای 2595 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آنجا غلات ، پنبه و انگور. شغل اهالی زراعت و راه آنجا اتومبیل رو است . ادارات ...
-
لطف آباد
لغتنامه دهخدا
لطف آباد. [ ل ُ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای پنجگانه ٔ شهرستان دره گز که محدود است از شمال به خاک شوروی ، از خاور به بخش کلات ، از جنوب و جنوب باختری به بخش چاپشلو و از باختر به بخش حومه ٔ دره گز. لطف آباد تا اوایل سال 1329 یکی از دهستانهای تابع بخش در...
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (السید...) ابن عطأاﷲبن احمد الحسینی الشجری النیشا بوری . وی فاضلی بود متبحر و دیوانش به ده هزار بیت بالغ و از شیخ ابی علی بن الشیخ ابی جعفر الطوسی روایت کردی . (روضات الجنات ص 520).
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (الشیخ ...) ابن عبدالکریم بن ابراهیم بن علی بن عبدالعالی العاملی المیسی ثم الاصفهانی . معاصر شیخ بهائی و شاه عباس کبیر و مسجد معروف در میدان شاه اصفهان به نام اوست .درباره ٔ وی صاحب روضات الجنات آرد: ... کان عالماً فاض...
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (امیر...) داماد امیر عادل آقا، از امرای سلطان احمد در نیمه ٔ دوم قرن هشتم هجری .رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی صص 232 - 239 شود.
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (خواجه ...) نهمین امیر از سلسله ٔ سربداران (761-762 هَ . ق .). فرزند امیر وجیه الدین مسعود، دومین امیر این سلسله و مشهورترین آنان . پس از قتل کلو اسفندیار که از چاکران امیر مسعود بود، مردم خواستند لطف اﷲ را به امارت اخ...
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (شیخ ...) از خلفای حاجی بیرام ولی . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن الیاس رومی . صاحب حاشیه بر حاشیه ٔ خیالی بر شرح عقاید النسفی ، مقتول به سال 900 هَ . ق . و صاحب حاشیه بر شرح هدایه ٔ قاضی میر. وفات وی به سال 929 هَ . ق . بود.