کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لطفعلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لطفعلی
لغتنامه دهخدا
لطفعلی . [ ل ُ ع َ ] (اِخ ) (حاج میرزا...) ابن میرزا احمد مجتهد تبریزی . صاحب شرحی بر کتاب ریاض المسائل استاد خود سیدعلی طباطبائی به نام اوثق الوسائل فی شرح ریاض المسائل و آن در فقه و تا مبحث تیمم است . (ریحانة الادب ج 2 ص 417).
-
لطفعلی
لغتنامه دهخدا
لطفعلی . [ ل ُ ع َ ] (اِخ ) شاعر. در طهران به کسب صرافی مشغول بود و این مطلع از او ملاحظه شد، بد نگفته است :آه کز دیدن او گریه برآورد مراآخر این گریه بلائی به سر آوردمرا.(آتشکده ٔ آذر ص 217).
-
واژههای مشابه
-
قشلاق لطفعلی
لغتنامه دهخدا
قشلاق لطفعلی . [ ق ِ ل ُ ع َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 40 هزارگزی شمال خاوری گرمی و سه هزارگزی شوسه ٔ گرمی به بیله سوار. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیر است . این ده سکنه ندارد، و اهالی دهات اطراف در آن زراعت ...
-
لطفعلی بیک
لغتنامه دهخدا
لطفعلی بیک . [ ل ُ ع َ ب ِ ] (اِخ ) (حاج ...) آذر بیگدلی شاملو. برادرزاده ٔ ولی محمدخان ، متخلص به سرور مستوفی و نویسنده ٔ عادلشاه افشار، معاصر زندیه است و تذکره ای به نام کریمخان زند موسوم به آتشکده نوشته و یوسف زلیخائی نیز به نظم آورده و صاحب دیوان...
-
لطفعلی بیک
لغتنامه دهخدا
لطفعلی بیک . [ ل ُ ع َ ب ِ ] (اِخ ) افشار، متخلص به لطف . داماد قاسم خان بود. این بیت او راست :کمرش را میان نمی بایدبی نشان را نشان نمی باید.(قاموس الاعلام ترکی ).
-
حیدرلوی لطفعلی
لغتنامه دهخدا
حیدرلوی لطفعلی . [ ح َ دَ ل ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه در هشت هزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس . دارای 210 تن سکنه است . محصولاتش غلات ، چغندر، توتون ، حبوبات و کشمش . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن ارا...
-
چم لطفعلی خان
لغتنامه دهخدا
چم لطفعلی خان . [ چ َ ل ُ ع َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از قرای کوه کیلویه ٔ فارس میباشد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 262).
-
جستوجو در متن
-
لنجیر سفلی
لغتنامه دهخدا
لنجیر سفلی . [ ل ُ رِ س ُ لا ] (اِخ ) موضعی پنج فرسخ میانه [ شمال ] و مغرب چم لطفعلی بیک است . و چم لطفعلی بیک همان قصبه ٔ ناحیه ٔ زیدون است به فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
گاوکده
لغتنامه دهخدا
گاوکده . [ ] (اِخ ) سه فرسخ بیشتر میانه ٔ شمال ومغرب چم لطفعلی بیک است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 278).
-
حسین علی بیکدلی
لغتنامه دهخدا
حسین علی بیکدلی . [ ح ُ س َ ب َ دَ ] (اِخ ) برادر لطفعلی آذر است ، و «شرر» تخلص میکرد. رجوع به شرر شود.
-
لنجیر علیا
لغتنامه دهخدا
لنجیر علیا. [ ل ُ رِ ع ُ ] (اِخ ) موضعی چهار فرسخ میانه ٔ شمال و مغرب چم لطفعلی بیک . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
بیگدلی
لغتنامه دهخدا
بیگدلی . [ ب ِ / ب َ دِ] (اِخ ) آذر، لطفعلی بیگ . رجوع به آذر بیگدلی شود.
-
خرم سنه ٔ اردلانی
لغتنامه دهخدا
خرم سنه ٔ اردلانی . [ خ ُرْ رَ س َ ن ِ ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) نام وی میرزا فتح اﷲ خلف میرزا عبداﷲ وزیر ولایت سنندج کردستان بود و در زمان لطفعلی خان والی و آغاز جهانستانی آقا محمدشاه بدربار پادشاهی آمد و درخور پایه ٔ خویش منصبی جلیل یافت . بعد از چندی که ...