کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لطایف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لطایف
لغتنامه دهخدا
لطایف . [ ل َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لطیفة. لطائف . لطیفه ها. رجوع به لطیفه شود : ابوالمظفر رئیس غزنین نایب پدرش خواجه علی به پروان پیش آمد با بسیار خوردنیهای غریب و لطایف . (تاریخ بیهقی ص 247). رسول آنجا رسید و پیغامها بر وجه نیک بگذارد و لطایف به حدی...
-
واژههای مشابه
-
لطایف الحیل
لغتنامه دهخدا
لطایف الحیل . [ ل َ ی ِ فُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) لطائف الحیل . لطایف حیل . حیله های باریک و لطیف . (غیاث ) : چنان رفق نمود (آلتونتاش ) و لطایف حیل به کار آورد تا کار ما از قاعده برنگشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 82). آن لشکر و خزائن و غلامان سرایی را بر...
-
جستوجو در متن
-
وسیت
لغتنامه دهخدا
وسیت . [ وَ ] (اِ) نزدیکی و دستاویز. (آنندراج از لطایف و غیاث اللغات ).
-
حصون
لغتنامه دهخدا
حصون . [ ح َ ] (ع ص ) مرد پرهیزکار. (غیاث از لطایف ).
-
فرغوده
لغتنامه دهخدا
فرغوده . [ ف َ دَ /دِ ] (ن مف ) سرشته و پیچیده . (آنندراج ) (غیاث از لطایف ). ظاهراً مصحف فرغرده است . رجوع به فرغرده شود.
-
واهلة
لغتنامه دهخدا
واهلة. [ هَِ ل َ ] (اِخ ) نام زن نوح (ع ). (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از لطایف اللغات ).
-
تحشیر
لغتنامه دهخدا
تحشیر. [ ت َ ] (ع مص ) تنگ داشتن نفقه بر اهل و عیال . (غیاث اللغات از لطایف ) (آنندراج ).
-
لطائف الحیل
لغتنامه دهخدا
لطائف الحیل . [ ل َ ءِ فُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) لطایف الحیل . حیله های نیک .
-
حیض الرجال
لغتنامه دهخدا
حیض الرجال . [ ح َ ضُرْ رِ ] (ع اِ مرکب ) غیبت و کلام بی فایده . (غیاث ، از لطایف ) (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ).
-
نشاف
لغتنامه دهخدا
نشاف . [ ن َ ] (اِ) جنون . دیوانگی . خبط. (غیاث اللغات از لطایف اللغات ) (آنندراج ) : که چرا پیغام خامی از گزاف بردم از بی دانشی و از نشاف .مولوی .
-
نیم داشت
لغتنامه دهخدا
نیم داشت . (ن مف مرکب ) نیمدار. مستعمل . نمداشت . نیز رجوع به نمداشت شود : اتابک سلغرشاه قصب مصری به مجدالدین داد... مگر نیمداشت بود او را خوش نیامد. (لطایف عبید زاکانی ).
-
حصص
لغتنامه دهخدا
حصص . [ ح َ ص َ ] (ع اِمص ) موی رفتگی از سر. کم مو شدن سر. (منتهی الارب )(آنندراج ). || دویدن . (غیاث از لطایف ).
-
باردین
لغتنامه دهخدا
باردین . (اِخ ) نام شهر. (از لطایف ) (غیاث ). || (قلعه ٔ...)(از تاریخ گزیده چ عکسی 1328 هَ . ق . کمبریج ص 397). و ظاهراً مصحف ماردین باشد. رجوع به ماردین شود.