کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لزوجت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لزوجت
لغتنامه دهخدا
لزوجت . [ ل ُ ج َ ] (ع اِمص ) لزوجة. دوسگنی . چسبناکی . چسبندگی . لیزی . کش داری . نوچی . لزجی . چسبانی . (منتهی الارب ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لزوجة بالزای المعجمة هی کیفیة ملموسة تقتضی سهولة التشکل و عسرالتفرق و الشی ٔ بهایمتد متصلا. و یقا...
-
جستوجو در متن
-
لزجی
لغتنامه دهخدا
لزجی . [ ل َ زِ ] (حامص ) لزوجت . چسبناکی . رجوع به لزوجت شود.
-
ملتزج
لغتنامه دهخدا
ملتزج . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ) با لزوجت و دوسیدگی . (ناظم الاطباء).
-
دابق
لغتنامه دهخدا
دابق . [ ب ِ ] (ع ص ) آنکه بجهت لزوجت کثیفه به دست چسبد مثل دبق .
-
چسپندگی
لغتنامه دهخدا
چسپندگی . [ چ َ پ َ دَ / دِ ] (حامص ) الصاق و لزوجت و آنچه موجب اتصال دو یا چند چیز بهم گردد. (ناظم الاطباء). چسپناکی . لزوجت . نوچی . وزکناکی . چسپ آلودگی . دوسندگی . رجوع به چسپناکی و چسپنده شود.
-
نوچی
لغتنامه دهخدا
نوچی . (حامص ) چسبندگی . لزوجت . (یادداشت مؤلف ). چسبناکی . صفت نوچ . رجوع به نوچ شود.
-
دوسگنی
لغتنامه دهخدا
دوسگنی . [ گ ِ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت دوسگن . دوسگینی . لزوجت . چسبندگی . دوسندگی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوسگن شود.
-
لیزی
لغتنامه دهخدا
لیزی . (حامص )صفت لیز. نسوئی . لغزانی . ملاست . لغزندگی . || لزوجت . لزجی . || چسبندگی . لعاب-داری .
-
چسپناکی
لغتنامه دهخدا
چسپناکی . [ چ َ ] (حامص مرکب ) چسپندگی . لزوجت . دوسگنی . نوچی . چسپ آلودگی . وزکناکی . رجوع به چسب و چسپ و چسپندگی و چسپناک شود.
-
چفسانی
لغتنامه دهخدا
چفسانی . [ چ َ ] (حامص ) لزوجت و الصاق و پیوستگی . (ناظم الاطباء). و رجوع به چفساندن و چفسانیدن شود.
-
چسپانی
لغتنامه دهخدا
چسپانی . [ چ َ ] (حامص ) لزوجت و التصاق و پیوستگی . (ناظم الاطباء). رجوع به چسپان شود. || جلدی و چالاکی . تر و فرزی . تر و چسپانی . تندی و تیزی . رجوع به چسپان شود.
-
چسب
لغتنامه دهخدا
چسب . [ چ َ ] (اِمص ) چسبندگی و لزوجت . (ناظم الاطباء). || (اِ) چسپ . هر ماده ٔ چسبنده . ماده ای چسبناک . هر ماده ٔ دوسنده که بدان دو چیز را بهم دوسانند. هر چیز که چسبندگی داشته باشد. لعابی که بدان کاغذ یا چیز دیگر چسبانند. رجوع به چسپ شود.
-
لسان
لغتنامه دهخدا
لسان . [ ل ِ ] (ع اِ) درختی بسیارخار است بقدر قامتی بیش بالا نرود و برگش به رنگ مورد بود صمغش گویند کندور است . (نزهةالقلوب ). گیاهی است با لزوجت وآذان الثور نیز نامند. (منتهی الارب ). حکیم مؤمن گوید: نباتی است با لزوجت و مسمی به آذان الثور برگش عری...
-
چرم کمان
لغتنامه دهخدا
چرم کمان . [ چ َ م ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرادف چرم گور و چرم گوزن . (از آنندراج ). کنایه از زه کمان . (آنندراج ) : بپولاد شمشیر و چرم کمان بسی زور بازو نمود آسمان . نظامی (از آنندراج ).رجوع به چرم گور و چرم گوزن شود. || اگر از «چرم کمان » ...