کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لرستان
لغتنامه دهخدا
لرستان . [ ل ُ رِ ] (اِخ ) یعنی اراضی لرنشین و آن ناحیتی است وسیع به مغرب ایران که از شمال محدود است به کرمانشاه و از مشرق به کوههای بروجرد و ملایر و از مغرب به عراق و از جنوب به خوزستان .لرستان را به دو قسمت تقسیم میکنند: پیشکوه و پشتکوه و رود سیمره...
-
واژههای مشابه
-
اتابکان لرستان
لغتنامه دهخدا
اتابکان لرستان . [ اَ ب َ ن ِ ل ُ رِ ] (اِخ ) (لر بزرگ ) یا امرای هزاراسپی .سلسله ای از امرای لرستان که از 543 تا 740 هَ . ق . بدانجا حکومت کرده اند. مؤسس این سلسله ابوطاهر است که او را اتابک سلغری برای رفع طغیان لر بزرگ در سال 543 هَ . ق . به این ن...
-
اتابکان لرستان
لغتنامه دهخدا
اتابکان لرستان . [ اَ ب َ ن ِ ل ُ رِ ] (اِخ ) صاحب حبیب السیر آرد: لرستان منقسم به دو قسمت لر بزرگ و لر کوچک است و منشاء این تقسیم و وجه تسمیه آنکه در قدیم ألایام دو برادر بودند بزرگ بدر نام داشت و کوچک ابومنصور معاصر یکدیگر در دو موضع از آن ولایت ا...
-
اتابکان لرستان
لغتنامه دهخدا
اتابکان لرستان . [ اَ ب َ ن ِ ل ُ رِ ] (اِخ )(لر کوچک ) شعبه ٔ لر کوچک اگر چند نفر امیر معتبر ازمیان ایشان برخاسته و مدت امارتشان نیز طویل تر بوده ولی هیچوقت اسم و رسم لر بزرگ را پیدا نکرده اند. طوایف لر کوچک قبایلی بودند مخلوط از کردان آسیای صغیرو ل...
-
جستوجو در متن
-
لورستان
لغتنامه دهخدا
لورستان . [ رِ ] (اِخ ) لرستان . رجوع به لرستان شود.
-
لرجودکی
لغتنامه دهخدا
لرجودکی . [ ل ُ دَ ] (اِخ ) موضعی به شمال لرستان .
-
زاهدیان
لغتنامه دهخدا
زاهدیان . [ هَِ ] (اِخ ) یکی از اقوامی که از جبل السماق به لرستان آمدند وبه هزاراسف پسر محمدبن علی مالک لرستان در 505 هَ .ق . پیوستند. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 538، 539).
-
گنجه
لغتنامه دهخدا
گنجه . [ گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) از نواحی لرستان است میان خوزستان و اصفهان . (از معجم البلدان ).
-
کشکانرود
لغتنامه دهخدا
کشکانرود. [ک َ ] (اِخ ) نام رودی است که در لرستان جاری و از خرم آباد می گذرد. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان شود.
-
کشکی
لغتنامه دهخدا
کشکی . [ ک َ ] (اِخ ) نام طایفه ای است از ایلات کرد ایران که تقریباً 50نفر می باشند و در قشلاق زهاب و لرستان و ییلاق خاجومان سکنی دارند. (یادداشت مؤلف ).
-
کرو
لغتنامه دهخدا
کرو. [ ] (اِخ ) نام ایل کرد از طوایف پشتکوه لرستان . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 68).
-
کره
لغتنامه دهخدا
کره . [ ک ِ رَ /رِ ] (اِ) (در تداول مردم لرستان ) زِشگه . سِچَک . محصولی از بلوط. (یادداشت مؤلف ). رجوع به بلوط شود.
-
شنوید
لغتنامه دهخدا
شنوید. [ ] (اِخ ) نام یکی از طوایف لرستان . رجوع به تاریخ گزیده چ اروپا ص 539 شود.