کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرزیدن (از سرما) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دک
لغتنامه دهخدا
دک . [ دِ ] (اِ) لرزیدن ، اعم از سرما یا از خوف یا به طلب چیزی . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). دیک : دک دک (دیک دیک ) لرزیدن ؛ سخت لرزیدن خاصه از سرما.
-
لرز کردن
لغتنامه دهخدا
لرز کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لرزیدن از سرما. مرتعش شدن بدن از سرما یا تب . نوبه کردن .
-
دک دک
لغتنامه دهخدا
دک دک . [ دِ دِ ] (اِصوت ) حکایت حالت انقباض و انبساط بدن از سرما. لرزیدن بدن بشدت و سختی . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).- دک دک (دیک دیک ) لرزیدن ؛ سخت بلرزه درآمدن بدن از سرما یا از ترس . و رجوع به دک شود.
-
دک زدن
لغتنامه دهخدا
دک زدن . [ دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) لرزیدن بدن خواه از سرما یا خوف یا در طلب چیزی . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). دک ِدِک لرزیدن .
-
قفقفة
لغتنامه دهخدا
قفقفة. [ ق َ ق َ ف َ ] (ع مص ) لرزیدن از سرما و جز آن . || جنبیدن کام دهن و دندان با هم در خوردن . || خشک شدن گیاه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
تقفقف
لغتنامه دهخدا
تقفقف . [ ت َ ق َ ق ُ ] (ع مص ) خشک شدن گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برهم خوردن دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لرزیدن از سرما و جز آن و گویند لرزیدن چانه است و برهم خوردن دندانها. (از اقرب ا...
-
شفشفة
لغتنامه دهخدا
شفشفة. [ ش َ ش َ ف َ ] (ع مص ) لرزیدن . || آمیخته شدن . || شاشیدن بول و مانند آن . || آمیخته شدن پشک گیاه را چنانکه بسوزد آنرا. || پراکندن دوا بر جراحت . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خشک کردن گرما و سرما چیزی را. ...
-
مصد
لغتنامه دهخدا
مصد. [ م َ ] (ع مص ) شیر دادن . (منتهی الارب ). || آرامیدن با کنیزک . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مجامعت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || شیر مکیدن بچه از پستان مادر خود. (ناظم الاطباء). مکیدن . مکیدن آب دهان و پستان شیر. (منتهی...
-
لرز
لغتنامه دهخدا
لرز. [ ل َ ] (اِمص ) لرزیدن . رَعشه . لخشه . رِعدَه . ارتعاد. ارتعاش . ارتعاج . لزره . لرزش . رَجفه . اهتزاز. یازه . (برهان ). تزلزل . تضعضع. فسره . قشعریره . فراخة : خود پیشت آفتاب چو من هست سایلی کش لرز شرم وقت تقاضا برافکند. خاقانی .گر بزه ماندی ک...
-
تکسر
لغتنامه دهخدا
تکسر. [ ت َ ک َس ْ س ُ ] (ع مص ) خرد و مرد شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).شکسته شدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نزد اطباء عبارت است از حالی که انسان در آن حالت احساس سرما و لرزیدن و نیازمندی به گرم شدن کند در پو...
-
لرزه
لغتنامه دهخدا
لرزه . [ ل َ زَ / زِ ] (اِمص ) اسم از لرزیدن . لرزش . لرز. رَجفه . رعشه . قرقفه . نحواء. وَزَغ . ارتعاد. رعدة [ رِ دَ / رَ دَ ] ارتعاش . فسره . تضعضع. تزلزل . اهتزاز.یازه . اِرتعاج . اِرتجاج ، اَصیص . ارزیز. نَفضی ̍. نفیضی . نِفضی ̍. کصیص . اَفکل . (...
-
دل
لغتنامه دهخدا
دل . [ دِ ] (اِ) قلب و فؤاد. (آنندراج ). قلب که جسمی است گوشتی و واقع در جوف سینه و آلت اصلی و مبداء دَوَران خون است . (ناظم الاطباء). عضو داخلی بدن بشکل صنوبری که ضربانهایش موجب دوران خون می گردد. (از فرهنگ فارسی معین ). رباط. نیاط. (منتهی الارب )....