کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لرد
لغتنامه دهخدا
لرد. [ ل َ ] (اِ) خارج . بیرون . مقابل درون . مقابل داخل . || میدان و صحرا. (آنندراج ). میدان اسب دوانی . (برهان ) : گلگون ز خون خصم دغل شد فضای لرد.؟
-
لرد
لغتنامه دهخدا
لرد. [ ل ِ ] (اِ) دُردی . لای . خرّه . لِرت . عکر.- لرد سرکه یا لرد آب لیمو ؛ دُردی آنها.
-
لرد
لغتنامه دهخدا
لرد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد، واقع در 22500 گزی خاوری هشجین و 30 هزارگزی شوسه ٔ هروآباد به میانه . کوهستانی معتدل ، دارای 1276 تن سکنه شیعه . آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات و سردرختی . شغل اهالی زراعت و گله دا...
-
لرد
لغتنامه دهخدا
لرد. [ ل ُ ] (انگلیسی ، اِ) عنوانی که در انگلستان به اعضای مجلس اعیان و بعض مردم دیگر دهند.
-
واژههای مشابه
-
لرد افکندن
لغتنامه دهخدا
لرد افکندن . [ ل ِ اَ ک َدَ ] (مص مرکب ) رسوب کردن شراب و سرکه و آب لیمو و جز آن . ته نشین شدن دردی شراب و غیره . لِرت افکندن .
-
لرد امیر
لغتنامه دهخدا
لرد امیر. [ ل َ دِ اَ ] (اِخ ) نام میدانی است در هرمز. (برهان ).
-
لرد انداختن
لغتنامه دهخدا
لرد انداختن . [ ل ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) (... سرکه و آب غوره و غیره )، لرت افکندن . لرد افکندن . رجوع به لِرت افکندن و لرد و لرت افکندن شود.
-
لرد قاضی
لغتنامه دهخدا
لرد قاضی .[ ل َ دِ ] (اِخ ) میدانی است در شیراز. (آنندراج ).
-
لرد کاولی
لغتنامه دهخدا
لرد کاولی . [ ل ُ ] (اِخ ) نماینده ٔ دولت انگلیس در امضای معاهده ٔ پاریس مورخه ٔ مارس 1857 م . با دولت ایران به نمایندگی فرخ خان . رجوع به کاولی شود. (ترجمه ٔ تاریخ ادبیات براون ج 4 ص 126).
-
جستوجو در متن
-
چاتام
لغتنامه دهخدا
چاتام . (اِخ )(لرد...) یکی از وزرای انگلستان رجوع به پیت شود.
-
کامپ بل
لغتنامه دهخدا
کامپ بل . [ ب ِ ] (اِخ ) لرد کلاید فیلدمارشال انگلیسی . درگلاسگو بدنیا آمد (1863-1792 م .). او کسی است که طغیان سیپای را سرکوب کرد.
-
لرت انداختن
لغتنامه دهخدا
لرت انداختن . [ ل ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) لرت افکندن . لرد افکندن .
-
لرت
لغتنامه دهخدا
لرت . [ ل ِ ] (اِ) لِرد. لای . دُردی . رجوع به هر سه کلمه شود. عکر. عکرالخمر.