کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لدن
لغتنامه دهخدا
لدن . [ ل َ ] (ع ص ) نرم از هر چیزی . ج ، لِدان ، لُدُن . (منتهی الارب ). مقابل صلب است چنانکه لین مقابل خشن است . رجوع به صلب شود .- رمح لدن ؛ نیزه ٔ نرم و لغزان . (منتهی الارب ).- لدن الخلیقة ؛ لین العریکة.
-
لدن
لغتنامه دهخدا
لدن . [ ل َ دِ ] (ص ) چفسنده چون دبق و جز آن .
-
لدن
لغتنامه دهخدا
لدن . [ ل َ دُ ] (ع ص ) طعام لدن ؛گندم که نان و طبیخ آن نیکو نگردد. (منتهی الارب ).
-
لدن
لغتنامه دهخدا
لدن . [ ل َ دُ / ل َ دَ /ل َ دِ / ل ُ ن ُ / ل َ ن ِ ](ع حرف اضافه ، اِ) نزد. و آن ظرف زمان و مکان است . نزدیک . (ترجمان القرآن جرجانی ). صاحب منتهی الارب گوید: و هو ظرف زمانی و مکانی غیر متمکن بمنزلة عند و دخل علیه من وحدها قوله تعالی من لدنا و جاءَت...
-
لدن
لغتنامه دهخدا
لدن . [ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لَدْن . (منتهی الارب ).
-
لدن
لغتنامه دهخدا
لدن . [ ل ُ دَ ] (اِخ ) اُلیویه . حلاّق و رازدار لویی یازدهم . مولد تیلت نزدیک بروژس . مصلوب به سال 1484م .
-
واژههای مشابه
-
من لدن
لغتنامه دهخدا
من لدن . [ م ِ ل َ دُ ] (ع حرف جر + اسم ) از نزد. از جانب و در شواهد زیر مقصود خداست ، مخفف من لدن حکیم علیم ، یا من لدن حکیم خبیر، چنانکه در سوره ٔ نمل آیه ٔ 6 و سوره ٔ هود آیه ٔ 1 آمده است : پس دهان دل ببند و مهر کن پر کنش از باد کبر من لدن . مولوی...
-
جستوجو در متن
-
لدنة
لغتنامه دهخدا
لدنة. [ ل َ ن َ ] (ع ص ) تأنیث لَدْن . نرم . (منتهی الارب ).
-
پان دانه
لغتنامه دهخدا
پان دانه . [ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) طایفه ٔ گیاههای مونوکوتی لِدُن ذوفِلقَة.
-
لین
لغتنامه دهخدا
لین . [ ل َی ْ ی ِ ] (ع ص ) نرم . لَین . ج ، لینون ، اَلیناء. (منتهی الارب ). سهل . لینة. لدن . قُلا. مقابل خشن ، چنانکه لدن مقابل صلب است . و رجوع به صلب شود.- قول ٌ لین ؛ گفتاری نرم .- لین الجانب ؛ سست کمان .- لین العریکة ؛ نرم خوی . لدن الخلیقة....
-
لین العریکة
لغتنامه دهخدا
لین العریکة. [ ل َی ْ ی ِ نُل ْ ع َ ک َ ] (ع ص مرکب ) لدن الخلیقة. سلس الخلق . (منتهی الارب ). نرمخوی .
-
لدان
لغتنامه دهخدا
لدان . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِلَدن . || تثنیه ٔ لِدَة. (منتهی الارب ). || از اسماء شمشیر. (المزهر سیوطی ص 243).
-
لین
لغتنامه دهخدا
لین . [ ل َ ] (ع ص ) نرم . لَیِّن . (یا لین مخففةً خاص است در مدح ). ج ، لینون ، اَلیناء. مقابل غلیظ و درشت . لَدن .- هین لین (و یشدد) ؛ چیزی اندک و نرم و سست و فروهشته . ج ، اَلیناء. (منتهی الارب ).