کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لدان
لغتنامه دهخدا
لدان . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِلَدن . || تثنیه ٔ لِدَة. (منتهی الارب ). || از اسماء شمشیر. (المزهر سیوطی ص 243).
-
جستوجو در متن
-
لدن
لغتنامه دهخدا
لدن . [ ل َ ] (ع ص ) نرم از هر چیزی . ج ، لِدان ، لُدُن . (منتهی الارب ). مقابل صلب است چنانکه لین مقابل خشن است . رجوع به صلب شود .- رمح لدن ؛ نیزه ٔ نرم و لغزان . (منتهی الارب ).- لدن الخلیقة ؛ لین العریکة.
-
توذ
لغتنامه دهخدا
توذ. (اِخ ) قریه ای است از قراء سمرقند که در سه فرسنگی آن واقع است . محمدبن ابراهیم بن خط-اب توذی و پسر او ابواللیث نصربن محمدبن ابراهیم توذی بدان نسبت دارند. (از معجم ال-ب-لدان ).
-
لدة
لغتنامه دهخدا
لدة. [ ل ِ دَ ] (ع اِ) همزاد. (منتهی الارب ). همسن . (و الهاء عوض من الواو لانه من الولادة و هما لدان ). ج ، لِدات ، لدون . (ولیدات و لیدون مصغر آن است نه لدیّات و لدیّون بشدّالیاء چنانکه بعضی به غلط میگویند) (منتهی الارب ، ذیل ولَد). تِرب . لِنگه .