کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لخچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لخچ
لغتنامه دهخدا
لخچ . [ ل َ خ َ / ل َ ] (اِ) لخج . زاک سیاه رنگ رزان بود. (اوبهی ). زاج سیاه و اشخارباشد که آن را قلیا گویند. (برهان ). زاک زرد است چون با مازو جفت شود رنگ سیاه دهد. رجوع به لخج شود.
-
جستوجو در متن
-
لخج
لغتنامه دهخدا
لخج . [ ل َ] (اِ) زاگ سیه که رنگرزان دارند. لخچ : بینی آن زلفینکان چون چنبری بالابخم کش بلخج اندر زنی ایدون شود چون آبنوس .طیان .
-
بلخچ
لغتنامه دهخدا
بلخچ . [ ب َ خ َ / ب َ ل َ ] (اِ) زاج سیاه را گویند که قلیا باشد. (برهان ). زاگ سیاه . (الفاظ الادویة). زاگ سیاه که بدان خضاب کنندبه تازی زاج گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). لخچ . شخار.
-
لچ
لغتنامه دهخدا
لچ . [ ل َ ] (اِ) رخساره . روی . عارض . (برهان ). رُخ . رخساره باشد و آن را سج نیز گویند. (جهانگیری ). || لگدکون باشد به زبان فارسی . (حاشیه ٔ لغت نامه ٔ اسدی نخجوانی ). لگدی باشد که به پشت پای زنند و لپرک نیز گویند به زبان آذربایجان . (لغت نامه ٔ اس...
-
زاک
لغتنامه دهخدا
زاک . (اِ) لک . (شرفنامه ٔ منیری ). || همان زمج بلور است . (شرفنامه ٔ منیری ) : نقش ماهی را چه دریا و چه خاک رنگ هندو را چه صابون و چه زاک . (مثنوی ).و رجوع به المعرب جوالیقی وفرهنگ شعوری ، غیاث اللغات ، زاغ ، زاج ،زاگ ، لخچ ، زمج ،شب و زمه شود.