کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لحیانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لحیانی
لغتنامه دهخدا
لحیانی . [ ] (اِ) دینساقوس است . رجوع به این کلمه شود. (اختیارات بدیعی ). دینساقوس است و گویند حرشف است . (فهرست مخزن الادویه ) .
-
لحیانی
لغتنامه دهخدا
لحیانی . [ ل ِح ْ ] (اِخ ) علی بن حازم یا علی بن المبارک ،مکنی به ابی الحسن . غلام کسائی . از مردم ختل ماوراءالنهر یکی از ائمه ٔ لغت عرب . وی علما و فصحاء بسیار درعرب دیده و ابوعبید قاسم بن سلام از او کسب علم کرده و شاگرد اوست . او راست : کتاب النواد...
-
لحیانی
لغتنامه دهخدا
لحیانی . [ ل ِح ْ ] (ع ص نسبی ، اِ) منسوب به لحی ،به معنی دندانخانه : قصیرة، و آن قسمی مار است با سروی (شاخ ) کوتاه و کوتاه تر است (از مقرنه ) لکن دندانخانه بزرگ است و دندانخانه را به تازی اللحی گویند و او را بدین سبب لحیانی گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاه...
-
لحیانی
لغتنامه دهخدا
لحیانی . [ ل ِح ْ نی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به لحیة. ریشو. بلمه . (سروری ). مرد بزرگ ریش یا درازریش . بامه (؟) (سروری از نسخه ٔ میرزا). گردریش . کلان ریش . (دهار). لحیان . رجل لحیانی ؛ مردی ریش آور. (مهذب الاسماء). پرریش . مقابل کوسج . ریش تپه . تپه ر...
-
لحیانی
لغتنامه دهخدا
لحیانی . [ل ِح ْ ] (اِخ ) نام پدر قبیله ای است . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
ابوالحسن لحیانی
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن لحیانی . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ل ِح ْ ] (اِخ ) علی بن حازم ختلی ، غلام کسائی . یکی از ائمه ٔ لغت . رجوع به لحیانی ... شود.
-
علی لحیانی
لغتنامه دهخدا
علی لحیانی . [ ع َ ی ِ ل ِح ْ ] (اِخ ) ابن مبارک لحیانی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن حازم . وی نزد کسائی تحصیل کرد، و ابوعبید قاسم بن سلام نزد او تلمذ کرد. وی پیش از سال 189 هَ . ق . میزیست . او راست : کتاب النوادر. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 56 و...
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مبارک لحیانی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به لحیانی و علی لحیانی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حازم لحیانی . رجوع به علی لحیانی شود.
-
ابن حازم
لغتنامه دهخدا
ابن حازم . [ اِ ن ُ زِ ] (اِخ ) رجوع به لحیانی غلام کسائی ... شود.
-
کپه ریش
لغتنامه دهخدا
کپه ریش . [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) دارای ریش انبوه . پرریش . لحیانی . بلمه . ریش آور.
-
ریش تپه
لغتنامه دهخدا
ریش تپه . [ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) ریش محرابی . مورچپه . لحیانی . تپه ریش . پرریش . بلمه . ریشو. درازریش . بزرگ ریش . آنکه ریش بزرگ و انبوه دارد نه بسیار بلند. مقابل کوسج . (یادداشت مؤلف ). رجوع به لحیانی و مترادفات دیگر شود.
-
کلان ریش
لغتنامه دهخدا
کلان ریش . [ ک َ ] (ص مرکب ) صاحب ریش کلان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). هلفوف . هلوف . (منتهی الارب ). لحیانی . (دهار).