کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لحاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لحاف
لغتنامه دهخدا
لحاف . [ ل ِ] (ع اِ) بسترآهنگ . (جهانگیری ) . دواج . بالاپوش شب .مشمال . (منتهی الارب ). ازار. جامه ٔ پنبه دار شب خوابی .(غیاث ). بالاپوش ، مقابل نهالی و زیرپوش : خوشا حال لحاف و بسترآهنگ که میگیرند هر شب در برت تنگ . لبیبی .نالنده اسقفی ز بر بستر پل...
-
واژههای مشابه
-
کهنه لحاف
لغتنامه دهخدا
کهنه لحاف . [ ک ُ ن َ / ن ِ ل َ ] (اِ مرکب ) لحاف کهنه . لحاف مندرس و فرسوده . || کنایه از آسمان : در لحاف فلک افتاده شکاف پنبه می بارد از این کهنه لحاف .؟ (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
لحاف کهنه
لغتنامه دهخدا
لحاف کهنه . [ ل َ ک ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) لحاف مندرس و مستعمل . سمج ؛ شپش لحاف کهنه .
-
لحاف دوز
لغتنامه دهخدا
لحاف دوز. [ ل َ ] (نف مرکب ) دوزنده ٔ لحاف . آنکه لحاف دوزد.
-
لحاف دوزی
لغتنامه دهخدا
لحاف دوزی . [ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل لحاف دوز. || (اِ مرکب ) دکه ٔ لحاف دوز.
-
لحاف کش
لغتنامه دهخدا
لحاف کش . [ ل َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه لحاف از جایی به جایی کشد. || دشنامی است . جاکش . قرطبان . رجوع به قرطبان شود. قلتبان . کشخان . قرنان . || کنایه است از دلال میان مرد و زن : ای خوشا عشرت لحاف کشان .بهائی .
-
لحاف کشی
لغتنامه دهخدا
لحاف کشی . [ ل َ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل لحاف کش .
-
واژههای همآوا
-
لهاف
لغتنامه دهخدا
لهاف . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لهفی . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لحافچه
لغتنامه دهخدا
لحافچه . [ ل َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) لحاف کوچک . لحاف ِ خرد. دَواجک .
-
لحافو
لغتنامه دهخدا
لحافو. [ ل َ ] (اِ) لحاف در لهجه ٔ کرمانیان .
-
تلحف
لغتنامه دهخدا
تلحف . [ ت َ ل َح ْ ح ُ ] (ع مص ) لحاف ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برای خود لحاف قرار دادن . (از اقرب الموارد).
-
رولحافی
لغتنامه دهخدا
رولحافی . [ ل ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) پارچه که کیسه مانند دوزند و درون آن از پنبه یا پشم یا پر بیاکنند. || پارچه که رقمی از یک سوی لحاف کشند و آستر لحاف از هر جانب آنرا احاطه کرده باشد. || ملحفه . ملافه .لفاف سفید که بر پشت لحاف کشند. (یادداشت مؤلف ...