کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لجة
لغتنامه دهخدا
لجة. [ ل َج ْ ج َ ] (ع اِ) آواز و بانگ و فریاد. گویند: سمعت لجتهم ؛ ای اصواتهم . (منتهی الارب ). غوغا.
-
لجة
لغتنامه دهخدا
لجة. [ ل ِ ج َ ] (ع مص ) ولوج . درآمدن . (منتهی الارب ).
-
لجة
لغتنامه دهخدا
لجة. [ ل ُج ْ ج َ ] (ع اِ) میانه ٔ آب دریا و معظم آن . (منتهی الارب ). میان دریا. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی ). دورترین موضع دریا. آنجای دریا که آب بیشتری دارد. جایی که آب بسیار باشد. عمیق ترین موضع دریای ژرف . (آنندراج ). ج ، لُجج : آری به...
-
لجه گوراب
لغتنامه دهخدا
لجه گوراب . [ ل َ ج ِ ] (اِخ ) نام دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان رشت ، واقع در شش هزارگزی خاوری رشت کنار راه شوسه ٔ رشت به لاهیجان . دارای 849 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
واژههای همآوا
-
لجح
لغتنامه دهخدا
لجح . [ ل َ ج َ ] (ع اِ) پلک بالایین چشم . || (مص ) گوشت گرفتن بام چشم . || روان شدن خم چشم . (منتهی الارب ). || چشم پر خیم کردن . (زوزنی ).
-
لجح
لغتنامه دهخدا
لجح . [ ل ُ ] (ع اِ) تک و پستی چاه و وادی . (منتهی الارب ). || پایاب که سرش تنگ بود و بن فراخ . ج ، لجوح . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
ملحة
لغتنامه دهخدا
ملحة. [ م َ ح َ ](ع اِ) لجه ٔ دریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). لجه ٔ دریا و میان دریا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
لجج
لغتنامه دهخدا
لجج . [ ل ُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ لجة. (اقرب الموارد).
-
وأطة
لغتنامه دهخدا
وأطة. [ وَءْ طَ ] (ع اِ) مره است برای وأط یعنی یکمرتبه زیارت کردن قوم را. (از اقرب الموارد). || لجه ای از لجه های آب . (اقرب الموارد). || جای بلند از زمین . (از اقرب الموارد).
-
تلجیج
لغتنامه دهخدا
تلجیج . [ ت َ ] (ع مص ) به لجه درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : لججت السفینة، ای خاضت اللجة و کذا الجج القوم ؛ای دخلوا لجة البحر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
ناعوس
لغتنامه دهخدا
ناعوس . (ع اِ) ناعوس البحر؛ وسط دریا و لجه ٔ دریا و صحیح تر اینکه تحریف ناموس است . (معجم متن اللغة). رجوع به ناموس شود.
-
عوبط
لغتنامه دهخدا
عوبط. [ ع َ ب َ ] (ع اِ) داهیه و بلا. || لجه ٔ دریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، عَوابط. (اقرب الموارد).
-
ولوج
لغتنامه دهخدا
ولوج . [ وُ ] (ع مص ) لِجَة. درآمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به جایی درشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || والجة به کسی رسیدن َ و آن دردی است ، و فعل آن مجهول استعمال شود. (اقرب الموارد).