کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لجان
لغتنامه دهخدا
لجان . [ ل َ ] (ع مص ) لجون . سرکش گردیدن . || گران رفتن . (منتهی الارب ).
-
لجان
لغتنامه دهخدا
لجان . [ ل َج ْ جا / ل ُج ْ جا ] (اِخ ) نام رودباری است . (معجم البلدان ).
-
لجان
لغتنامه دهخدا
لجان . [ ل ِ ] (ع ص ) شتر سرکش . لجان فی النوق کالحرون فی الخیل . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لجون
لغتنامه دهخدا
لجون . [ ل َج ْ جو ] (اِخ )نام موضعی به راه مکه از جانب شام نزدیک تیماء. راعی در گفته ٔ خویش آن را لجان خوانده است : فقلت والحرّة الرّجلاء دونهم و بطن لجّان امّا اعتادنی ذکری صلی علی عزّة الرحمن و ابنتهالیلی و صلی علی جاراتها الاخر. (معجم البلدان ).|...
-
لجون
لغتنامه دهخدا
لجون . [ ل ُ ] (ع مص ) سرکش گردیدن ناقه . لَجان . || گران رفتن ناقه . (منتهی الارب ). گران رو شدن شتر. (تاج المصادر).
-
قاسم آباد
لغتنامه دهخدا
قاسم آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. در 22هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز. در کنار راه مالرو قشلاق لجان به دهله و در جلگه واقع و هوای آن معتدل است .652 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، لبنیات ، تریا...