کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لثة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لثة
لغتنامه دهخدا
لثة. [ ل ِ ث َ ] (ع اِ) نوعی از درخت . (منتهی الارب ). || زیه . گوشت بن دندان . گرداگرد دندان . عمودالاسنان ، فارسیه اراک . (بحرالجواهر). بن دندان . ج ، لثات ، لِثی ً. (منتهی الارب ).- لثة نتنة ؛ بن دندان بدبوی و گنده و فروهشته .- لثة سابقة ؛ بن دندا...
-
واژههای همآوا
-
لصت
لغتنامه دهخدا
لصت . [ ل َ / ل ِ / ل ُ ] (ع ص ، اِ) دُزد. ج ، لصوت (قیل هی لغة للطی و التاء منه مبدلة من صاد کما یقولون للطس ، طست ). (منتهی الارب ).
-
لصة
لغتنامه دهخدا
لصة. [ ل َص ْ ص َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث لص ّ. دزد. ج ، لصات ، لصائص . (منتهی الارب ).
-
لثط
لغتنامه دهخدا
لثط. [ ل َ ] (ع مص ) نرم و سبک انداختن . || سبک و آهسته زدن . آهسته آهسته طپانچه زدن بر پشت . || زیر لب دشنام دادن . || نرم نرم انداختن بهانه جوی . (منتهی الارب ).
-
لست
لغتنامه دهخدا
لست . [ ل َ ] (اِ) اعتصاب کارگران (در لهجه ٔ کرمان )؟
-
لست
لغتنامه دهخدا
لست . [ ل َ] (ص ) خوب و نیکو. (برهان ) (جهانگیری ) : نفسی پر ز سماع و نفسی پر ز نزاع نفسی لست و ابالی نفسی نفس خریم . مولوی (از جهانگیری ).اما «لست » در این شاهد عربی صیغه ٔ متکلم وحده از«لیس » است یعنی باکی ندارم . مرادف لاابالی . (فرهنگ نظام از حاش...
-
لست
لغتنامه دهخدا
لست . [ل َ ت َ ] (ع فعل ) نیستی تو. و در بیت ذیل ظاهراً مخفف لست اهلا للعطاء و للصلة و امثالهماست : هست فتوای فتوت را قلم در دست اوپاسخ فتوا نعم راند بجای لا و لست .سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
لثتین
لغتنامه دهخدا
لثتین . [ ل َ ث َت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ لثة. لثه ٔ علیا و لثه ٔ سُفلی .
-
ثتنة
لغتنامه دهخدا
ثتنة. [ ث َ ت ِ ن َ ] (ع ص ) تأنیث ثَتن . لثه ٔ ثتنه ؛ لثه ٔ بوی گرفته و گنده شده و فروهشته گشته .
-
ثنتة
لغتنامه دهخدا
ثنتة. [ ث َ ن ِ ت َ ] (ع ص ) نعت است از ثَنَت . || لثة. ثَنتَة. لثه ٔ فروهشته و خون آلود گردیده .
-
حمشة
لغتنامه دهخدا
حمشة. [ ح َ م ِ ش َ /ح َ ش َ ] (ع ص ) لثة حمشة؛ لثة کم گوشت . || اوتار حمشة؛ باریک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
لثات
لغتنامه دهخدا
لثات . [ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ لثة. (منتهی الارب ).
-
لثی ً
لغتنامه دهخدا
لثی ً. [ ل ِ ثَن ْ ] (ع اِ) ج ِ لِثة. (منتهی الارب ).