کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لتات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لتات
لغتنامه دهخدا
لتات . [ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ریزه های شکسته از پوست درخت . || سائیده . || شکسته . کوفته . || آمیخته . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
لطاط
لغتنامه دهخدا
لطاط. [ ل َ ] (ع اِ) خشک سال سخت که در آن دهش و عطا یکجا فراموش کنند. (منتهی الارب ). || آن دایره که در پیشانی اسب بود. (مهذب الاسماء).
-
لطاط
لغتنامه دهخدا
لطاط. [ ل َ ] (ع اِ) کرانه ٔ سر کوه برآمده . (منتهی الارب ). || نیزه ٔ کوتاه . (مهذب الاسماء).
-
لطاط
لغتنامه دهخدا
لطاط. [ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ لَطّ. (منتهی الارب ).
-
لطاط
لغتنامه دهخدا
لطاط. [ل ِ ] (اِخ ) راهی است در عرض جبل . عمرانی گوید: لطاطکناره ٔ نهری است یا رودی است . (از معجم البلدان ).
-
لطاة
لغتنامه دهخدا
لطاة. [ ل َ ] (ع اِ) زمین . || جای . || پیشانی . || میانه ٔ پیشانی . || دزدان که نزدیک باشند از تو. (منتهی الارب ). اللصوص یکونون بالقرب منک . (اقرب الموارد). || گرانی . یقال : القی بلطاته ؛ ای بثقله . (منتهی الارب ). || دائرةاللطاة؛ گردش موی که بر پ...
-
لطعة
لغتنامه دهخدا
لطعة. [ ل َ ع َ ] (ع اِمص ) انتظار. || (اِ) زمان در انتظار به سر بردن . (دزی ).