کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لبلاب کبیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لبلاب کبیر
لغتنامه دهخدا
لبلاب کبیر. [ ل َ لا ب ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسوس . حبل المساکین . لبلاب بزرگ . رجوع به لبلاب شود: عصاره لبلاب بزرگ اندر بینی چکانند دماغ را پاک کند و مادتها که بگوش فرود می آید بازدارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
واژههای مشابه
-
لبلاب صغیر
لغتنامه دهخدا
لبلاب صغیر. [ ل َ لا ب ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شجره ٔبارده . لبلاب احرش . الاطینی شحیمیة. شحیمه . سراویل الطول . رجوع به لبلاب شود.
-
جستوجو در متن
-
حلباب
لغتنامه دهخدا
حلباب . [ ح ِ ] (ع اِ) حِلِبْلاب لاغیه است . و گویند لبلاب کبیر است . رجوع به لبلاب شود.
-
قسون
لغتنامه دهخدا
قسون . [ ] (معرب ، اِ) لبلاب کبیر است . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). رجوع به قسنوس و قسناسیس و لبلاب شود.
-
قسناسیس
لغتنامه دهخدا
قسناسیس . [ ] (معرب ، اِ) لبلاب عریض الورق است که آن را لبلاب کبیر نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به لبلاب شود.
-
قاقیون
لغتنامه دهخدا
قاقیون . (معرب ، اِ) لبلاب کبیر. (فهرست مخزن الادویه ).
-
لیندرسطس
لغتنامه دهخدا
لیندرسطس . [ ] (معرب ، اِ) لبلاب کبیر است ، مسمی به حبل المساکین . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به لبلاب و لینورسطس شود.
-
لینورسطس
لغتنامه دهخدا
لینورسطس . [ ] (معرب ،ا) به یونانی لبلاب کبیر، مسمی به حبل المساکین است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به لبلاب و لیندرسطس شود.
-
سراویل الطلول
لغتنامه دهخدا
سراویل الطلول . [ س َ لُطْ طُ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از لبلاب . (منتهی الارب ). اسم اخیر لبلاب کبیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). لبلاب احرش . سحیمة لاطینی . (یادداشت مؤلف ).
-
حبل المساکین
لغتنامه دهخدا
حبل المساکین . [ ح َ لُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) صنفی از لبلاب ، یعنی رسن درویشان . لبلاب بزرگ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). لبلاب . (داود ضریر انطاکی ) (اختیارات بدیعی ). داردوست . پیچک . لبلاب کبیر. قسوس . رجوع به ذیل دزی ج 1 ص 246 شود .
-
صریمةالجدی
لغتنامه دهخدا
صریمةالجدی . [ ص َ م َ تُل ْ ج ِدْی ْ ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است مدر و ملین طبع و مخرج مشیمه . (منتهی الارب ). سلطان الجبل . سلطان الغابة . شجرةالطحال . صاحب تحفه آرد: که برگ آن شبیه به لبلاب کبیر و ازآن کوچکتر و شاخهای او غلیظ و گره دار و بر مجاور خود...
-
قسوس
لغتنامه دهخدا
قسوس . [ ق ُ ] (معرب ، اِ) لبلاب و عشقه را گویند و به فارسی عشق پیچان خوانند، و حبل المساکین همان است . (برهان ). لبلاب کبیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). معروف به حبل المساکین است . گیاهی است مانند لبلاب و سخت تر از آن ، و دارای انواع و اقسامی است . ق...
-
عشقه
لغتنامه دهخدا
عشقه . [ ع َش َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) نوعی از لبلاب است به عربی ، و بفارسی عشق پیچان خوانند. گویند لبن آن یعنی شیر آن موی را بسترد و شپش رابکشد. (برهان ) (آنندراج ). نباتی است مثل لبلاب و بسیار کم برگ و شاخه های او بغایت از لبلاب قوی تر و درازتر، و...