کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لبط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لبط
لغتنامه دهخدا
لبط. [ ل َ ] (ع مص ) بر زمین زدن کسی را. (منتهی الارب ). بیفکندن . فرود آوردن . (زوزنی ). لبط به (مجهولاً)، از پای درافتاد و افکنده شد. (منتهی الارب ). || لبط لبطاً (مجهولاً)؛ زکام زده گردید. || دست و پای زدن شتر در رفتار و دویدگی . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
لبة
لغتنامه دهخدا
لبة. [ ل َ ب َ ] (ع اِ)شیر ماده . لَبْوَة. لِبْوَة. لباة. (منتهی الارب ).
-
لبة
لغتنامه دهخدا
لبة. [ ل َب ْ ب َ ] (ع اِ) سر سینه . || (ص ) زن پاکیزه . || زن پاکیزه خوی . || زن شوی دوست . (منتهی الارب ). زنی که شوهر خود را دوست دارد یا فرزند. (مهذب الاسماء).
-
لبت
لغتنامه دهخدا
لبت . [ ل َ] (ع مص ) پیچیدن دست کسی را. || به چوب دستی زدن بر سینه و شکم و تهی گاه کسی . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
الباط
لغتنامه دهخدا
الباط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَبَط، پوستها. (اقرب الموارد). پوست ها. (منتهی الارب ).