کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لبس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لبس
لغتنامه دهخدا
لبس . [ ل َ ] (ع مص ) پوشانیدن کار را بر کسی . (منتهی الارب ). پوشیدن . (زوزنی ). التباس . مشتبه ساختن . (منتهی الارب ). || شوریده کردن بر کسی . (زوزنی ) (تاج المصادر). || پوشانیدن چیزی به آمیختن چیزی دیگر به وی . (ترجمان القرآن جرجانی ). آمیختن تاری...
-
لبس
لغتنامه دهخدا
لبس . [ ل ِ ] (ع اِ) جامه . پوشش . (منتهی الارب ). پوشاک . لباس : نه لبسی نکو و نه مال و نه جاه پس این غنجه کردن ز بهر چراست . خفاف .به دست شرع لبس طبع میدر گر خردمندی به آب عقل حیض نفس میشوی ار مسلمانی . خاقانی .چو طاوست چه باید لبس اگر باز هوا گیری...
-
لبس
لغتنامه دهخدا
لبس .[ ل ُ ] (ع مص ) پوشیدن جامه . (منتهی الارب ). پوشیدن . (تاج المصادر). مقابل خلع. کندن . بیرون کردن . || برخورداری گرفتن از زن زمانی . لبس قوماً کذلک ؛ ای تملی بهم دهراً. لبست فلانةُ عمره ؛ تمام جوانی آن مرد با وی بود. (منتهی الارب ). صاحب کشاف ا...
-
واژههای همآوا
-
لبث
لغتنامه دهخدا
لبث . [ ل َ ] (ع مص ، اِمص ) مکث . پاییدن . پای داشتن . مقابل سرعت و شتاب . درنگ . درنگی . انتظار. دیر کردن . درنگ کردن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ). مکث کردن . لباث . (منتهی الارب ). لباثة. لبیثة. (منتهی الارب ) : ابوعلی کس فرستاد و گفت ...
-
لبث
لغتنامه دهخدا
لبث . [ ل َ ب ِ ] (ع ص ) درنگ کننده ؛ منه قوله تعالی : لابثین فیها احقابا. (قرآن 23/78). لابث . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
در بر کردن
لغتنامه دهخدا
در بر کردن . [ دَ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درپوشیدن . به بر کردن . لبس : پارسا بین که خرقه دربرکردجامه ٔ کعبه را جل خر کرد.سعدی .
-
کار بر کسی پوشانیدن
لغتنامه دهخدا
کار بر کسی پوشانیدن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مشتبه کردن امر بر وی : لبس علیه الامر لبساً. (منتهی الارب ).
-
صایم الدهر
لغتنامه دهخدا
صایم الدهر. [ ی ِ مُدْ دَ ] (ع ص مرکب ) آنکه پیوسته روزه دارد : صایم الدهر از ضرورت لبس بر چنین طاعتی نه مأجور است . ؟رجوع به صائم الدهر شود.
-
عالم خلق
لغتنامه دهخدا
عالم خلق . [ ل َ م ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کائنات و موجودات عالم جسمانی که در معرض کون و فساد و خلع و لبس اند و آن را عالم شهادت هم میگویند. (تعریفات جرجانی ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
عالم کون و فساد
لغتنامه دهخدا
عالم کون و فساد. [ ل َ م ِ ک َ ن ُف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیای فانی وعالم سفلی است . (برهان ) (آنندراج ). و از آن جهت عالم کون و فساد گویند که در معرض خلع و لبس صور است .
-
لالجة
لغتنامه دهخدا
لالجة. [ ل َ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب لالکا : وان لبس لالجة لم تکن الاّ مربدّیة. (معجم الادباء چ اروپا ج 1 ص 234).
-
لبوس
لغتنامه دهخدا
لبوس . [ ل َ ] (ع اِ) لباس . ثوب . لبس . ملبس . پوشیدنی . پوشاک . جامه . هر چه درپوشند. پوشش . || زره . درع . منه قوله تعالی : و علمناه صنعة لبوس ؛ ای الدّرع . (منتهی الارب ) .
-
پوشاک
لغتنامه دهخدا
پوشاک .(اِ) پوشیدنی . پوشش . جامه . ثوب . لباس . ملبس . لِبس . لبوس . جامگی . کسوة. ملبوس . کساء ، مقابل خوراک . مرکب از پوش مخفف پوشش و آک لفظ مفید معنی نسبت . (از غیاث ): اِکساء؛ پوشاک دادن .