کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لایهبندی عدسیدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ده لایه
لغتنامه دهخدا
ده لایه . [ دِه ْ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 55هزارگزی جنوب خاوری اهواز. راه آن اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ باوی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
جستوجو در متن
-
تحیید
لغتنامه دهخدا
تحیید. [ ت َح ْ ] (ع مص ) بریدن دوال را بندی دار. یقال : قد السیر فحیده . (منتهی الارب ). برجسته کردن و گره دار نمودن : قد السیر فحیده ُ تحییداً؛ اذا جعل فیه حیوداً؛ یعنی بنددار برید دوال را. (از ناظم الاطباء). تحیید سیر؛ بریدن و قرار دادن گره ها در ...
-
رسن بسته
لغتنامه دهخدا
رسن بسته . [ رَ سَم ْ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مقید. بندی . بطناب بسته شده . به رسن بسته شده : شنیدم رسن بسته ای سوی داربر او تازگی رفت چون نوبهار.نظامی .
-
لنگ بند
لغتنامه دهخدا
لنگ بند. [ ل ُ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه لنگ بندد : سرو از جوش لاله و سنبل لنگ بندی است زلف کاکل دار.محمدسعید اشرف (از آنندراج ).
-
کل دار
لغتنامه دهخدا
کل دار. [ ک ُ ] (اِ مرکب ) کل در. کل دره . آلتی است که با آن مرز کرت ها برآرند وآن آهنی دراز است که از میان دسته ای چوبین دارد و از دیگر سوی زنجیری یا طنابی که دو تن آن را برای بر آوردن مرزبکار برند. نوعی آلت شخم که برای پشته بندی بکار برند و دو تن آ...
-
جانورشناسی
لغتنامه دهخدا
جانورشناسی . [ ن َ / ن ِ / ن ْ وَ ش ِ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) علمی که ببحث درباره ٔ صفات وساختمان بدن جانوران می پردازد و علاوه بر آن ممکن است از جهات مختلف دیگر درباره ٔ جانوران نیز تحقیق کندو بدانجهات بنامهای اختصاصی دیگری نامیده میشوند: مثلا اگر ...
-
درهم کشیده
لغتنامه دهخدا
درهم کشیده . [ دَ هََ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) متقلص و کوتاه شده و چین دار. (ناظم الاطباء). مقمئن . (منتهی الارب ): اقفعلال ، تجعثم ، تجعثن ، تقلص ، تکردس ، تکنع؛ درهم کشیده شدن . (از منتهی الارب ): اقرنباغ ؛ درهم کشیده شدن در سرما. اقورار؛ د...
-
مدرج
لغتنامه دهخدا
مدرج . [ م ُ دَرْ رَ ] (ع ص ) به درجات کرده . صاحب درجه ها. (یادداشت مؤلف ) درجه دار: خطکش مدرج . صفحه ٔ مدرج . درجه بندی شده . || پله پله شده . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) در تداول امروز کشورهای عربی ، تالاری که در آن کرسیها بصف نصب کرده باشندبرای...
-
غرارة
لغتنامه دهخدا
غرارة. [ غ َ رَ ] (ع مص ) به معنی غِرَّة. (منتهی الارب ). غفلت . (از اقرب الموارد). غافل شدن و غفلت ورزیدن . (برهان قاطع). غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || نوجوان بودن . حداثت سن : کان ذلک علی غرارتی ؛ ای حداثة سنی . || غرارت . عشقبازی پس از آزمود...
-
پیوندی
لغتنامه دهخدا
پیوندی . [ پ َ / پ ِ وَ ](حامص ) خویشی . قرابت سببی و نسبی : پس انوشروان ... با او صلح کرد و دختر او را بخواست و قرار دادند که ماوراءالنهر یا فرغانه انوشروان را باشد بسبب پیوندی ... (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 94).همزبانی خویشی و پیوندی است مرد ...
-
دیافراگم
لغتنامه دهخدا
دیافراگم . (فرانسوی ،اِ) قرصی روزنه دار در دوربین عکاسی و تلسکوب و دوربین یا آلات نوری دیگر که گشادگی یک عدسی یا یکدستگاه نوری را محدود میکند و مانع ورود اشعه ٔ جانبی یک تابه به دستگاه میگردد در طبیعت بهترین نمونه ٔ آن عنبیه ٔ چشم است که با تنگ یا گش...
-
میمون
لغتنامه دهخدا
میمون . [ م َ مو / م ِ مو ] (اِ) بوزینه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). جانوری است معروف و آن برزخ است میان انسان و حیوان غیرناطق . (برهان ). میمونها خود راسته ای را از پستانداران تشکیل میدهند شکل دست و پای آنها شبیه دست انسان است از اینجهت آنها را «...
-
دستک
لغتنامه دهخدا
دستک . [دَ ت َ ] (اِ مصغر) مصغر دست . دست کوچک : چون گسی کردمت بدستک خویش گنه خویش بر تو افکندم . رودکی .|| زدن دستها به هم . (ناظم الاطباء). رجوع به دستک زدن شود.- دستک دمبک ، دستک و دمبک ، دستک دنبک ، دستک و دنبک ؛ اشکال و ایراد و مانع و سد در راه ...
-
موش دندان
لغتنامه دهخدا
موش دندان . [ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) که دندانی چون دندان موش دارد. آن که دندانش چون دندان موش تیز است . (یادداشت مؤلف ) : این خیره کشی است مارسیرت وان زیر بریست موش دندان . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 346). || در اصطلاح مذهبان اطراف دندانه دار تذهیب ....