کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاینقطع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاینقطع
لغتنامه دهخدا
لاینقطع. [ ی َ ق َ طِ ] (ع ص مرکب ، ق مرکب ) (از: لا + ینقطع) مدام و پیوسته و متصل . دائم .
-
جستوجو در متن
-
یک روند
لغتنامه دهخدا
یک روند. [ ی َ / ی ِ رَ وَ ] (ق مرکب ) در تداول عامه ، پشت سر هم . پیاپی . لاینقطع.
-
متصلاً
لغتنامه دهخدا
متصلاً. [ م ُت ْ ت َ ص ِ لَن ْ ] (ع ق ) همیشه و همواره و دائماً و لاینقطع. (ناظم الاطباء). پیوسته . مستمراً. و رجوع به متصل و اتصال شود.
-
بلاانقطاع
لغتنامه دهخدا
بلاانقطاع . [ ب ِ اِ ق ِ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی ) + انقطاع ) بدون انقطاع . لاینقطع. پیاپی . (فرهنگ فارسی معین ). یکریز.
-
دایم الایام
لغتنامه دهخدا
دایم الایام . [ ی ِ مُل ْ اَی ْ یا ] (ع ق مرکب ) دائم الایام . علی الاتصال . همه وقت .همواره و همیشه . اتصالاً. لاینقطع. دائم بروزگاران .
-
پیوسته آمدن
لغتنامه دهخدا
پیوسته آمدن . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) دائم آمدن . لاینقطع آمدن . || یک لخت و بی رخنه آمدن . || سرگرفتن . کرده شدن : این کاری بزرگ است که می پیوسته آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211).
-
دوشادوش
لغتنامه دهخدا
دوشادوش . (اِ مرکب ، ق مرکب ) (مرکب از «دوش » ریشه ٔ مضارع دوشیدن ) دوش ها بدوش . دوشیدن از پس دوشیدن . دوشیدن پشت سرهم . لاینقطع دوشیدن . || در بیت زیر ازسوزنی ظاهراً معنی پیاپی و متصل می دهد : تا سخن طفل بود شاعر دانا دایه خاطرش پستان زو شیر خورد د...
-
زغروتة
لغتنامه دهخدا
زغروتة. [ زَ ت َ ] (ع اِ) فریاد شادی که زنان در جشن ختنه سوران پسر بچگان یا جشن عروسی دختران و جز اینها سر دهند. آنها لرزشی در صدای خود ایجاد نمایند وسیلاب «لی » را مدتی طولانی که نفس یاری دهد لاینقطع تکرار کنند و سپس توقف کوتاهی کرده بار دیگر آن صدا...
-
سوانی
لغتنامه دهخدا
سوانی . [ س َ ] (ع اِ) ج ِ سانیة. (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). المثل : سیر السوانی سفر لاینقطع؛ یعنی گردش شتر آبکش سفری است که هرگز به آخر نمیرسد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) : تا بود سیر سوانی در سفر دور فلک وندر آن دوران نظیر گاو ا...
-
مخسف
لغتنامه دهخدا
مخسف . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) کور چشم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چشم کور. (ناظم الاطباء). || کسی که خسیف یابد چاه را و خسیف چاه بسیارآب است در زمین سنگناک که آب آن منقطعنشود. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی ک...
-
لت کردن
لغتنامه دهخدا
لت کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سیلی زدن . (از تحفه ٔ اهل بخارا). زدن : هرگاه که گشنه یا تشنه می شده اند به مقابر اهل اﷲ میرفته اند و آن گرز را لاینقطع بر آن قبور میزده اند که مرا نان و آب ده ... یک نوبت ... پیش از آنکه به آن محل [مقابر اهل اﷲ] ب...
-
مرغ بهشتی
لغتنامه دهخدا
مرغ بهشتی . [ م ُ غ ِ ب ِ هَِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مرغی که نسبت به بهشت دارد. || کنایه از محبوب و معشوق : ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت ؟ حافظ.|| (اِ مرکب ) پرنده ای است از راسته ٔ سبکبالان و از دسته ٔ دندانی نوکان ...
-
لزوجت
لغتنامه دهخدا
لزوجت . [ ل ُ ج َ ] (ع اِمص ) لزوجة. دوسگنی . چسبناکی . چسبندگی . لیزی . کش داری . نوچی . لزجی . چسبانی . (منتهی الارب ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لزوجة بالزای المعجمة هی کیفیة ملموسة تقتضی سهولة التشکل و عسرالتفرق و الشی ٔ بهایمتد متصلا. و یقا...
-
مسعودمیرزا
لغتنامه دهخدا
مسعودمیرزا. [ م َ ] (اِخ ) ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه قاجار. وی به سال 1266 هَ .ق . متولد شد و در 1277 لقب یمین الدوله یافت و در 1278هَ .ق . به حکومت مازندران و ترکمن صحرا و سمنان و دامغان منصوب گردید. در 1286 با لقب ظل السلطان حاکم فارس شد و جمعاً...