کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لایشعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لایشعر
لغتنامه دهخدا
لایشعر. [ ی َ ع ُ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + یشعر) نادان : من حیث لایشعر، لاعن شعور.
-
واژههای مشابه
-
من حیث لایشعر
لغتنامه دهخدا
من حیث لایشعر. [ م ِ ح َ ث ُ ی َ ع ُ ] (ع ق مرکب ) لاعن شعور. بدون ادراک . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
لاعن شعور
لغتنامه دهخدا
لاعن شعور. [ ع َ ش ُ ] (ع ق مرکب ) (از: لا + عن + شعور) من حیث لایشعر.
-
ارود
لغتنامه دهخدا
ارود. [ اَ وَ ] (ع ص ) آهسته کار: الدهرُ اَرود ذوغیر؛ ای یعمل عمله فی سکون لایُشعر به . (منتهی الارب ).
-
مکر
لغتنامه دهخدا
مکر.[ م َ ] (ع اِمص ، اِ) فریب . (منتهی الارب ). فریب . ریو. تنبل و حیله و خدعه و فریب دادگی و تزویر و ریا و دورویی و غدر. (ناظم الاطباء). فریب و با لفظ بستن و کردن مستعمل . (آنندراج ). دستان . فسون . افسون . گربزی . خداع . خدیعت . ترفند. کید. مکیدت ...
-
لا
لغتنامه دهخدا
لا. (ع حرف ) نه . نی . بی . نا: لاعلاج ، ناگزیر. لابد، ناچار. مقابل نعم : از کرم و نعمت و آلای اوکس نشنیده ست ز لب لای او. منوچهری .گفت لا و لا کرامة. (تاریخ بیهقی ص 369).مادر فرقان چه دانی تو که هفت آیت چراست یا شهادت را چرا همراه کردستند لا. ناصرخس...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتست . در فن اعراب بر آیین بصریین میرفت . نیای بزرگ وی سلمان از موالی عبدالمل»بن مروان بود. در طبقات سیوطی از طبقات...