کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاچ
لغتنامه دهخدا
لاچ . (اِ) بازی و فریب و لاغ باشد که به معنی سخره و ظرافت است . (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
لاچوان
لغتنامه دهخدا
لاچوان . [لاچ ْ ] (اِخ ) نام دهی جزء دهستان خدابنده لو بخش قیدار از شهرستان زنجان . واقع در سه هزارگزی خاور قیدار.دارای ششصد تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
لاج
لغتنامه دهخدا
لاج . (اِ) رشوت . پاره . || (ص ) برهنه و عریان . (برهان ). عور. بی پوشاک . لوت . لخت . روت . عریان : بر سر نور عشق بینی تاج اندرآن دم که عشق بینی لاج . مولوی . || سگ ماده . (برهان ). سگ ماده که لاس گویند : نمیترسم ز دشمن وز خیالش که باشد دشمنش همچون ...
-
لاس
لغتنامه دهخدا
لاس . (ص ) ماده ٔ هر حیوان عموماً و ماده ٔ سگ خصوصاً. (برهان ). آن را لاچ نیز گویند. (آنندراج ). اُنثی . مقابل نر. لاج . ماده .- سگ لاس و گربه ٔ لاس ؛ ماده سگ و ماده گربه ٔ به گشن آمده . گشنخواه شده . بفحل آمده . مست .- مثل سگ لاس ؛ سخت متملق . || ...