کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لايطاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لایطاق
لغتنامه دهخدا
لایطاق . [ ی ُ] (ع ص مرکب ) (از: لا + یطاق ) که تاب نتوان آوردن .- تکلیف مالایطاق ؛ تکالیف تحمل ناکردنی .
-
جستوجو در متن
-
ذومخشنة
لغتنامه دهخدا
ذومخشنة. [ م َش ِ ن َ ] (ع ص مرکب ) ذوخشنة. ذوخشونة. صعب ٌ لایطاق .
-
ذوخشنة
لغتنامه دهخدا
ذوخشنة. [ خ ُ ن َ ] (ع ص مرکب ) صعب لایطاق . ذوخشونة. سخت بیش از توان و تاب .
-
ذوخشونة
لغتنامه دهخدا
ذوخشونة. [ خ ُ ن َ ] (ع ص مرکب ) صعب لایطاق . ذوخشنة. ذومخشنة. ذومخشنة. سخت بیش از تاب و توان .
-
اصطلاء
لغتنامه دهخدا
اصطلاء. [ اِ طِ ] (ع مص ) اصطلاء به آتش ؛ بدان گرم شدن . طلب گرمی کردن بدان . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). تابیدن به آتش و گرم شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تبیدن . به آتش تابیدن : أو آتیکم بشهاب قبس لعلکم تصطلون . (قرآن 7/27). ...
-
جحف
لغتنامه دهخدا
جحف . [ ج َ ] (ع مص ) پوست بردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). || کاویدن . (از منتهی الارب ). || فراهم آوردن . || لگد زدن کسی را چنانکه بیفتد. || مائل شدن بچیزی . || بیرون کردن برای کسی طعام را. || گرد آوردن طعام را برای خو...
-
طالوت
لغتنامه دهخدا
طالوت . (اِخ ) نام پادشاهی عجمی . و حق تعالی داود را وارث ملکش فرمود. (منتهی الارب ).و نام سرداری از بنی اسرائیل که سقا بود، با جالوت نام کافر جنگ کرده ، داود علیه السلام که از سپاهیان طالوت بود، جالوت را کشت . طالوت وعده ها که از داود کرده بود، از آ...
-
ابیوردی
لغتنامه دهخدا
ابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن اسحاق بن ابی العباس محمد الامام بن اسحاق بن الحسن ابی الفتیان بن ابی مرفوعه منصوربن معاویة...