کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لانتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
لعنتی
لغتنامه دهخدا
لعنتی . [ ل َ ن َ ] (ص نسبی ) درخور نفرین .سزاوار لعنت . در تداول فارسی زبانان ، ملعون : گفت : بگوی مر خدای آسمان را تا سپاه خویش را بیاورد که من سپاه خویش آوردم خاک به دهان آن لعنتی (یعنی نمرود). (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). شمر لعنتی ؛ ملعون .
-
جستوجو در متن
-
لئونسیوم
لغتنامه دهخدا
لئونسیوم . [ ل ِ ءُ ی ُ ] (اِخ ) شهری از صقلیه ٔ قدیم (سیسیل ) در شمال شرقی سرقسطة (لانتی نی امروز). دارای 29 هزار تن سکنه است .