کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لافند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لافند
لغتنامه دهخدا
لافند. [ ف َ ] (اِ) ریسمان (اعم از پنبه و غیره ). در گیلکی امروز هم متداول است .
-
جستوجو در متن
-
سپهرآستان
لغتنامه دهخدا
سپهرآستان . [ س ِ پ ِ ] (ص مرکب ) از القاب پادشاهان بزرگ است یعنی پادشاهی که آستان وی مانند سپهر است . (ناظم الاطباء). کنایه از ملوک . (آنندراج ) : خدایگان سپهرآستان نکو داندکه در جهان سخن بنده بی نظر افتاد. خاقانی .لافند مادران گهر در مزاج صلح کاین ...
-
مادر
لغتنامه دهخدا
مادر. [ دَ ] (اِ) ترجمه ٔ «ام » که والده باشد. (آنندراج ). زنی که یک یا چند بچه بدنیا آورده باشد. (ناظم الاطباء). ام . والده . ماما. مام . ماد. مار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماد. مار. پهلوی ، «ماتر» ، «مات » ظاهراً از «ماتا» ، حالت فاعلی از «ماتر...