کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاسم
لغتنامه دهخدا
لاسم . [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا لاریجان شهرستان آمل . واقع در 14 هزارگزی رینه . کوهستانی سردسیر. دارای 1350 تن سکنه ٔ شیعه مازندرانی و فارسی زبان . آب آن از چشمه سار و رودخانه ٔ محلی . محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و ...
-
واژههای همآوا
-
لعسم
لغتنامه دهخدا
لعسم . [ ] (ع مص ) تلعثم . تلعلم . (دزی ).
-
لاثم
لغتنامه دهخدا
لاثم . [ ث ِ ] (ع ص ) کوبنده و شکننده . || بوسه دهنده . || آنکه دهان بندد. (منتخب اللغات ).
-
جستوجو در متن
-
چشمه سنگ نو
لغتنامه دهخدا
چشمه سنگ نو. [ چ َ م َ س َ ن َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از متعلقات لاسم و نوا میباشد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 235).
-
چشمه ٔ انگمار
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ انگمار. [ چ َ م َ ی ِ اَ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای است در تنگه و دره ٔ انگمار که در سه ربع فرسخی لاسم از خاک طبرستان واقع است . آب این چشمه بخوبی معروف است و میرزا رضاقلی نوایی در توصیف آب آن چشمه گوید:سلسبیل است انگمار و جنة...
-
بالالاریجان
لغتنامه دهخدا
بالالاریجان . (اِخ )نام دهستانی است از بخش لاریجان شهرستان آمل . این دهستان در جنوب بخش و در مرتفعترین نقاط دره ٔ رودخانه ٔهراز واقع است . هوای آن سردسیر و آب آنجا از چشمه سارها تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات و حبوبات و عسل است . شغل اکث...
-
حم
لغتنامه دهخدا
حم . [ ح َم م ] (ع مص )گرم کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || تافتن تنور را به آتش . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آب کردن . (اقرب الموارد):حم شحمه ؛ گداختن پیه را. (منتهی الارب ). || مقدر کردن خداوند. (اقرب الموارد). قضا کردن و حک...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...
-
استعارة
لغتنامه دهخدا
استعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا انفرد. (منتهی الارب ). || دست بدست گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || استعارة ادعاء معنی ا...