کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار. (اِ) گوشت آویزان زیر گلوی خروس که به عربی غَبب گویند. و از آن بز را که مانند دو گلوله ٔ دراز است دگلون [ دکلان ] گویند. (در تداول مردم خراسان . گناباد). زملتان .
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار. (اِخ ) (آب ...) نام آبی به کشمیر:بهشت و جوی شیرش آب لار است .
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار. (اِخ ) (بخش ...) نام بخش مرکزی شهرستان لار و دهستان حومه ٔ بخش مزبور. حدود و مشخصات آن بقرار ذیل است : از شمال بخش جویم و بنارویه ؛ از جنوب بخش بستک ؛ از خاور شهرستان بندرعباس ؛ از باختر شهرستان فیروزآباد. این بخش در قسمت شمالی شهرستان واقع است ...
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار. (اِخ ) (جزیره ٔ...) یاقوت گوید جزیرة بین سیراف و قیس کبیرة فیها غیر قریة و فیها مغاص علی اللؤلؤ قیل لی و انا بها ان دورها اثناعشر فرسخاً...ینسب الیها ابومحمد ابان بن هذیل بن ابی طاهر، یروی عن ابی حفص عمربن عبدالباقی الماوراء النهری روی عنه ابو...
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار. (اِخ ) (دره ٔ...) قسمتی از ناحیه ٔ لواسان و رودبار و لورا و شهرستانک . در ایالت تهران (در شمال شرقی آن ). ارتفاع آن بسیار و هوای آن سرد و از ییلاقات تهران به شمار است . لار که در قسمت شمال شرقی واقع شده بواسطه ٔ ارتفاع بسیار و برف و سرمای شدید د...
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار. (اِخ ) (رود...) نام رودی به شمال شرقی تهران که از کوه مرتفعکلون بسته واقع در شمال ناحیه ٔ لواسان و رودبار و لورا و شهرستانک جاری است و دارای چشمه های متعدد مانند سفید آب و ملک چشمه و چهل چشمه است و پس از طی درّه ٔ لار به مازندران میرود. (جغرافیا...
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار. (اِخ ) برهان الدین لار محمدالحسینی الیمنی . مؤلف شرح قسم الکلام من التهذیب که به سال 1015 تألیف کرده است . (معجم المطبوعات ج 2).
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار. (اِخ ) نام دهی جزء بخش خرقان شهرستان ساوه واقع در 24 هزارگزی باختری رازقان . دارای 889 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار. (اِخ ) نام قصبه ای در فارس کنارراه جهرم به بستک میان دوراه نارنجی و خور. دارای پستخانه . مرکز ولایت لارستان فارس از شهرهای قدیم ایران و در اطراف آن خرابه ها و قلعه های قدیمی یافت شود که راجع به هریک از آنها افسانه هائی در میان مردم مشهور است . ج...
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار. (اِخ ) نام محلی هفت فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مغرب باشت . (فارسنامه ٔ ناصری ).دهی از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی بخش گچساران واقع در 76 هزارگزی شمال خاوری گچساران دارای یکصد تن سکنه . زبان اهالی فارسی لری . راه آن مالرو. محصول غلات و لبنیات . شغ...
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار. (اِخ )(شهرستان ...) شهرستان لار یکی از شهرستانهای هشتگانه ٔ استان هفتم است و حدود آن از شمال به بخش داراب شهرستان فسا و بخش کوهک شهرستان جهرم و قسمتی از شهرستان فیروزآباد؛ از خاور شهرستان بندرعباس ؛ از جنوب خلیج فارس و از باختر شهرستانهای فیروزآ...
-
لار
لغتنامه دهخدا
لار.(اِخ ) نام دهی جزو دهستان طارم بالا از بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در سی و نه هزارگزی باختری سیردان . دارای 227 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
واژههای مشابه
-
کوسه لار
لغتنامه دهخدا
کوسه لار. [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 299 تن سکنه دارد. در دو محل به فاصله ٔ 1/5 کیلومتر به نام کوسه لار بالا و پایین مشهور است و سکنه ٔ کوسه لار پایین 117 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
-
کورده لار
لغتنامه دهخدا
کورده لار. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لار است و 885 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).