کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاحب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاحب
لغتنامه دهخدا
لاحب . [ ح ِ ] (ع ص ) راه روشن و فراخ . (منتهی الارب ). راه هویدا. (مهذب الاسماء). راه پیدا.
-
لاحب
لغتنامه دهخدا
لاحب . [ ح ِ] (اِخ ) ابن مالک بن سعداﷲ من بنی جعیل ثم من بنی صخر.ابن عبدالحکم ذکر وی در عداد صحابه ای که به مصر فرود آمدند کرده است و از سعیدبن عفیر نقل کرده که : انه بایع رسول اﷲ علیه و آله و سلم فی عصابة من قومه . ابن یونس گوید لاحب بن مالک البلوی ...
-
جستوجو در متن
-
حبذا
لغتنامه دهخدا
حبذا. [ ح َب ْ ب َ ] (ع صوت ) بینی ! زهی ! نیکا! خوشا. (مهذب الاسماء). چه خوب است . چقدر محبوب است . و صاحب غیاث اللغة حبذا را، خوب است و بهتر است معنی کرده است : حبذاالأمر؛ خوب و نیکوست این کار : دوش وقت نیمه شب بوی بهار آورد بادحبذا باد شمال و خرّ...
-
راه
لغتنامه دهخدا
راه . (اِ) طریق . (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ) (دهار) (سروری ). بعربی صراط و طریق گویند. (برهان ). سبیل . (دهار) (ترجمان القرآن ). صراط. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). در پهلوی راس و راه و در ایرانی باستان : رثیه و در اوستا، رایثیه و در کردی ، ر...