کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاتی
لغتنامه دهخدا
لاتی . (حامص ) اِفلاس . فقر. بی چیزی سخت . بی چیزی تمام .
-
واژههای مشابه
-
لاتی دان
لغتنامه دهخدا
لاتی دان . (اِخ ) دهی به نُه فرسنگی مغرب بندرعباس کنار خلیج فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
واژههای همآوا
-
لاطی
لغتنامه دهخدا
لاطی ٔ. [ طِءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از لطاء به معنی دوسیدن به زمین و چسبیدن . (از منتهی الارب ): و هو نبات لاطی ٔ مع الارض لَه رؤس رخوة. (ابن البیطار). چسبنده به زمین . || قبری لاطی ٔ؛ گوری با زمین هموار. (مهذب الاسماء).
-
لاطی
لغتنامه دهخدا
لاطی . (ع ص ) آنکه عمل غیرطبیعی کند. تازباز. غلام باره . مردافشار. بچه باز . || (معرب ، اِ) مأخوذ از یونانی ، کاج . (یا) حَور. (دزی ).
-
جستوجو در متن
-
بی غوری
لغتنامه دهخدا
بی غوری . [ غ َ / غ ُ ] (حامص مرکب ) بی دقتی . لاقیدی . بی عاری : رفت آن دوره ٔ منحوسه که کار من و تولشی و تنبلی و لاتی و بی غوری بود.روحانی (از فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ).
-
کنار اسماعیل
لغتنامه دهخدا
کنار اسماعیل . [ ک ُ اِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دهو است که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 1300 تن سکنه دارد و مزارع لاتی دان ، رضایی ، مقیاسی ، بندبست و ازبند جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
افلاس
لغتنامه دهخدا
افلاس . [ اِ ] (ع مص ) بی چیز شدن ، گویی درمهای او پشیز گشته یا بجایی رسیدن که گویند فلسی ندارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بی چیز شدن یعنی بجایی رسیدن که گویند فلسی ندارد. بدانکه در این لفظ خاصیت باب افعال سلب مأخذ است . (آنندراج ) (غیاث اللغات...