کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاتن
لغتنامه دهخدا
لاتن . [ ت َ ] (اِخ ) لاتین . نام سکنه ٔ اصلی سرزمین لاسیوم . رجوع به لاسیوم و لاتین شود.
-
لاتن
لغتنامه دهخدا
لاتن . [ ت ُ ] (اِخ ) در اساطیر یونان نام مادر آپلن و دیان از ژوپیتر. و هم چشم ژونن .
-
واژههای همآوا
-
لاطن
لغتنامه دهخدا
لاطن . [ طَ ] (اِخ ) رجوع به لاتن و لاتین شود.
-
جستوجو در متن
-
لاطین
لغتنامه دهخدا
لاطین . (اِخ ) رجوع به لاتن شود.
-
لاتین
لغتنامه دهخدا
لاتین . (اِخ ) لاطین . لاتن .
-
لاطن
لغتنامه دهخدا
لاطن . [ طَ ] (اِخ ) رجوع به لاتن و لاتین شود.
-
لامپرید
لغتنامه دهخدا
لامپرید. (اِخ ) مورخ لاتن .یکی از نگارندگان تاریخ کبیر. (قرن چهارم میلادی ).
-
گالوس
لغتنامه دهخدا
گالوس . (اِخ ) کرنلیوس . شاعر لاتن ، دوست ویرژیل (66 - 26 ق . م .). از مراثی وی چیزی بجا نمانده است .
-
لوکرس
لغتنامه دهخدا
لوکرس . [ رِ ] (اِخ ) شاعر لاتن ، مولد رم (تولد حدود 53 و وفات حدود 98 م .).
-
مفعولاتن
لغتنامه دهخدا
مفعولاتن . [ م َ ت ُ ] (ع اِ) یکی از زحافات عروضی : و گاه گاه فاع لاتن را حرفی در می افزایند تا فاعی لاتن می شود و مفعولاتن به جای آن می نهند و بر مفعولاتن مفاعیلن فعولن فهلوی می گویند و آن را بر مفاعیلن مفاعیلن مفعولن می آمیزند و مستحسن می دارند. (ا...
-
سالوست
لغتنامه دهخدا
سالوست . (اِخ ) مورخ لاتن متولد در آمیترن (سابین ) مصنف زندگی ژوگورتا و دسیسه های کاتالینا . او یکی از نویسندگان بانفوذ و پرارزش ادبیات روم است (از 83 تا 34 ق .م .).
-
اشلگل
لغتنامه دهخدا
اشلگل . [ اِ ل ِ گ ِ ] (اِخ ) ایلیا (1718 - 1749 م .). شاعر آلمانی که در یکی از شهرهای ساکس متولد شد. تعدادی از منظومه ها بشیوه ٔ شعرای قدیم لاتن و یونان برشته ٔ نظم کشید و مدتی اشعارش بسیار شهرت داشت ، ولی اکنون آثار او متروک شده است .
-
انتونی
لغتنامه دهخدا
انتونی . [ اَ ت ُ ] (اِخ ) نام خلیفه ٔ اول حضرت عیسی علیه السلام ، بزعم نصاری . لفظ لاتن است . حاذق گیلانی گوید:نزدیک کمینه عالم توانتونی بیدروست ملزم .(بهار عجم ) (از آنندراج ).