کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لابه و زاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لابه ساز
لغتنامه دهخدا
لابه ساز. [ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) لابه گر : به ره پیش مهراج باز آمدندبه پوزش همه لابه ساز آمدند.اسدی (گرشاسبنامه ).
-
لابه گر
لغتنامه دهخدا
لابه گر. [ ب َ / ب ِ گ َ ] (ص مرکب ) متملق : ور شدی ذرّه به ذرّه لابه گراو نبردی این زمان از تیغ سر.مولوی .
-
جستوجو در متن
-
زاری
لغتنامه دهخدا
زاری . (حامص ) (از: زار + ی مصدری ). و رجوع به اسم مصدر تألیف دکتر معین ص 69 شود. گریه و اندوه و غم . (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع) (آنندراج ) : مستی مکن که نشنود او مستی زاری مکن که نشود او زاری . رودکی .شو تا قیامت آید زاری کن کی رفته رابزاری ...
-
زاری کردن
لغتنامه دهخدا
زاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گریه و ناله کردن . نالیدن . گریستن : مستی مکن که نشنود او مستی زاری مکن که نشنود او زاری . رودکی .شو تا قیامت آید زاری کن کی رفته را بزاری بازآری . رودکی .راست که افتادی و ز خواب و ز خور ماندآنگه زاری کنی و خواهش و ز...
-
جز و بز
لغتنامه دهخدا
جز و بز. [ ج ِزْ زُ ب ِزز ] (اِ صوت مرکب ، از اتباع ) حکایت صوت سوختن گوشت و مانند آن در آتش یا در تاوه . (یادداشت مؤلف ). || ناله و زاری بهنگام خواهش . عجز و لابه .
-
راوه
لغتنامه دهخدا
راوه . [ وُه ْ ] (اِ) ناله و زاری . (از شعوری ج 2 ورق 14) : کند راوه بهر شام و سحرگاه نمیگیرد بسویش گوش آن ماه . میرنظمی (از شعوری ).آیا مصحف لابه نیست ؟ بهر حال جای دیگر دیده نشد.
-
عز و چز
لغتنامه دهخدا
عز و چز. [ ع ِزْ زُ چ ِزز / چ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) عز و جز. ظاهراً کلمه ٔ اول تلفظ شکسته ٔ عجز است ، بمعنی لابه و زاری . لابه و تضرع و اظهار بیچارگی . (از فرهنگ عوام ). عجز و لابه کردن و از در التماس و درخواست و خواهش و تمنی درآمدن . ظاهراً کلمه...
-
زبان سپید کردن
لغتنامه دهخدا
زبان سپید کردن . [زَ س َ / س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اظهار عجز وفروتنی کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : درکف اوصاف او لابه و زاری نطق چو دندان سپید کرد زبان را.شرف شفروه (از آنندراج ).
-
ماژ و موژ
لغتنامه دهخدا
ماژ و موژ. [ ژُ] (اِ صوت ) این لغت از توابع است به معنی فریادی باشد که موش در وقتی که گربه را بیند یا ماری قصد گرفتن او کرده باشد کند. (برهان ) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء). تضرع . زاری . لابه . ابتهال . ضراعت . (یادداشت به خط ...
-
تخشع
لغتنامه دهخدا
تخشع.[ ت َ خ َش ْ ش ُ ] (ع مص ) فروتنی نمودن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تضرع . (اقرب الموارد) (از قاموس ). تکلف خشوع . (اقرب الموارد). فروتنی و عجز کردن . (غیاث اللغات ). تخشع و تخاشع؛ تکلف خشوع . (المنجد). تضرع کردن . (منته...
-
چاویدن
لغتنامه دهخدا
چاویدن . [ دَ ] (مص ) فریاد کردن گنجشک باشد وقتی که دست بر آشیانه ٔ او دراز کنند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بانگ کردن مرغ . جیرجیر کردن . نالیدن و بانک کردن مرغ از بیم یا ازدوری بچه و جز آن . || بطریق استعاره بانگ کردن سایر حیوانات و انسان ...
-
زنهار کردن
لغتنامه دهخدا
زنهار کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لابه کردن . خواهش کردن . امان خواستن . استمداد کردن : راست که افتادی وز خواب و ز خور ماندآنگه زاری کنی و خواهش و زنهار. ناصرخسرو (دیوان ص 165).علت پوشیده مدار از طبیب بر در اوخواهش و زنهار کن . ناصرخسرو.لبش زنهار...
-
کفیدن
لغتنامه دهخدا
کفیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) ترکیدن و شکافتن و از هم باز شدن .(برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترکیدن . (غیاث ) (فرهنگ رشیدی ). از هم بازشدن .شکافته شدن : کفیدش دل از غم چویک کفته نارکفیده شود سنگ تیمارخوار. رودکی .بگفت این و از دیده شد ناپدیدجهاندیده...
-
دوتو
لغتنامه دهخدا
دوتو. [ دُ ] (ص مرکب ) دوته . مضاعف . (ناظم الاطباء). دوتا. دوتاه . ضعف . (یادداشت مؤلف ). || دوبالا و خمیده و منحنی و دوتا. (از آنندراج ). دوتاه . دوته . خم . خم شده : و در میان کتفهای او بالشی دوتو اندر نهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).- دوتو شدن ؛ ان...