کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لابان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لابان
لغتنامه دهخدا
لابان . (اِخ ) (سفید) و او پسر بتوئیل و نوه ٔ ناحور و برادرزاده ٔ ابرام و برادر رفقه وپدر لیئه و راحیل است که در حاران سکونت میداشت و در آنجا برحسب رسوم و آداب مملکت غلام ابراهیم را پذیرائی کرده واقعه ٔ نامزد کردن رفقه را با اسحاق فراهم کرد (سفر پیدا...
-
جستوجو در متن
-
راحیل
لغتنامه دهخدا
راحیل . (اِخ ) راحل . زوجه ٔحضرت یعقوب بود. یعقوب عاشق راحیل دختر لابان (خال خود) شد و برای آنکه به وصل او برسد هفت سال به لابان خدمت کرد. پس از انقضای هفت سال وی خواست دختر بزرگ خود لیا را بزنی به وی دهد اما یعقوب برای رسیدن به معشوق خود مجبور شد هف...
-
رفقة
لغتنامه دهخدا
رفقة. [ رُ ق َ ] (اِخ ) یا رفقاء. خواهر لابان و زوجه ٔ اسحاق بن ابراهیم است . و چون بیست سال برین نکاح سپری شد رفقه یعقوب و عیسو را تولید نمود. (از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به رفقاء شود.
-
لابن
لغتنامه دهخدا
لابن . [ ب َ ] (اِخ ) پدر زنان یعقوب و خال او. رجوع به لابان شود : چنان دان که آن لابن نیک فال که یعقوب را بود شایسته خال . شمسی (یوسف و زلیخا).بر لابن نیک پی شو یکی همی باش نزدیک او اندکی .شمسی (یوسف و زلیخا).
-
بتوئیل
لغتنامه دهخدا
بتوئیل . [ ] (اِ) مرد خدا. (از قاموس کتاب مقدس ). || (اِخ ) پسر ناحور برادر ابراهیم و پدر لابان و رفقه پید. (از قاموس کتاب مقدس ). || موضعی است در طرف جنوبی یهودا و بیت ایل و بتول و کسیل (؟) نیز خوانده شده است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
لیئة
لغتنامه دهخدا
لیئة. [ ] (اِخ ) (به معنی خسته ) دخت بزرگ لابان که به طور خدعه به یعقوب داده شد. (سفر پیدایش 29:16). و از برای یعقوب شش پسر و یک دختر آورد و پس ازورود به مصر جهان را وداع گفت و خود لیئة میدانست که یعقوب راحیل را بیش از وی دوست می دارد. (سفر پیدایش 29...
-
حاران
لغتنامه دهخدا
حاران . (اِخ ) اسم مکانی یا شهری در شمال شرقی الجزیره واقع در میانه ٔ رود فرات و خابور و آن همان جائی است که تارح وفات یافته و مدفون گشت و پس از آن لابان برادر ربقه نیز در آنجا سکونت ورزید و عساکر آشوریان برآن دست یافتند و هنوز به اسم قدیمش معروف است...
-
یعقوب
لغتنامه دهخدا
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن ابراهیم . نام پسر اسحاق پیغمبر و او را اسرائیل نیز گویند و با عیصو از یک شکم زاییده شدند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام پیغمبری که پدر یوسف بود و این لفظ عبرانی است نه عربی . (آنندراج ) (غیاث ). یکی از انبی...